موضوع:
تفسیر برخی از آیات قرآن
خلاصه
درس:
استاد در
این جلسه با توجه به پایان سال و آغاز تعطیلات سال جدید،
از پرداختن به بحث جدید خودداری کرده و به تفسیر برخی از
آیات میپردازند.
یکی
از آیاتی که در این جلسه مورد بحث قرار میگیرد،
آیات ابتدایی سوره مزمل است که راجع به وجوب شبزندهداری
پیغمبر(صلی الله علیه و اله) میباشد. ایشان با
توجه به روایتی که در تفسیر این آیه وارد شده است،
استثناء اول را استثناء فردی و سایر استثنائات را استثناء جزئی دانسته
و اینطور معنی میکنند که قیام شب برای حضرت واجب
است بجز در برخی شبها که محذوراتی مانند مریضی و جنگ و
امثال آن وجود داشته باشد و مقدار قیام شب هم نصف یا کمتر از نصف
یا بیشتر از نصف میباشد.
آیهی
دیگری که در این جلسه مورد بحث قرار گرفته است، آیات اول
سورهی فتح است که سنیها آن را دلیل بر گناه پیغمبر
(صلی الله علیه و آله) در گذشته دانستهاند، ولی طبق بیان
حضرت استاد این آیات دلالت بر این دارد که فتح مکه موجب
این شد که دشمنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر
تهمتهایی که به ایشان میزدند، سرپوش گذاشته و سکوت
اختیار بکنند.
با توجه به
اینکه اگر وارد بحث جدید بشویم، خیلی از مطالب ناقص
میماند و باید دوباره تکرار شود، در این جلسه برخی از
مباحث تفسیری را فیالجمله مطرح میکنیم.
در فهم
معنای برخی از آیات اشکالاتی وجود دارد که در ترجمهها حل
نشده است. البته بنده به تفاسیر مراجعه نکردم، ولی در چند ترجمهای
که دیدم، این اشکالات حل نشده است.
تفسیر
آیات ابتدایی سورهی مزمل (وجوب قیام لیل
برای پیامبر«ص»)
یکی
از این آیات عبارت از این است:
اعوذ
بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
﴿
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ(۱) قُمِ
اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً(۲) نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ
قَلِيلاً(۳) أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً(٤)﴾
اینجا کلمه ﴿نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً(۳) أَوْ
زِدْ عَلَيْهِ
﴾.
در این
آیات بعد از «قلیلاً» سه چیز ذکر شده است که نمیدانیم
آیا تفسیر قلیل و بیان مصادیق آن است یا
تفسیر مقدار باقی مانده بعد از استثناء است که در هر دو صورت
اشکالاتی به نظر میآید.
این
مواردی که بعد از «قلیلاً» ذکر شده است را نمیتوانیم
تفسیر برای قلیل بدانیم، زیرا قلیل عبارت از
کمتر از نصف است و به نصف قلیل اطلاق نمیشود کما اینکه به
طریق اولی به بیشتر از نصف قلیل گفته نمیشود و در
نتیجه نمیتوانیم این موارد ذکر شده را بیان
مصادیق قلیل بدانیم.
اگر هم
این موارد ذکر شده را تفسیر مقدار باقی مانده بعد از استثناء
بدانیم، باز هم اشکال حل نخواهد شد، زیرا تخصیص اکثر و
حتی تخصیص مساوی درست نیست و باید مقداری که
بعد از استثناء باقی میماند، بیش از نصف باشد. طبق این
معنی باید بگوییم که مصادیق مقدار باقی مانده
بعد از استثناء یا نصف اسست یا کمتر از نصف است، ﴿
أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً
﴾ و خلاصه
اینکه طبق هر کدام از این تفاسیر مشکل حلّ نخواهد شد و ترجمههایی
هم که من دیدم، به صورت تحتاللفظی انجام شده است.
این
آیات را دو گونه میتوان معنی کرد که احتیاج به
برخی مقدمات دارد.
یکی
از این مقدمات عبارت از این است که گاهی در امور
تخییری برای بیان عدل از «أو» استفاده نمیشود
و اینطور تعبیر میشود: این، این، این، و
چنین تعبیری هم صحیح میباشد.
مقدمهی
دیگر هم عبارت از این است که بگوییم آیهی ﴿
قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً
﴾ تقریباً
عبارة اخرای از این است که گفته شود به نحو استغراق عرفی همهی
شب را بپا خیز مگر یک مختصر و یک جزئی از آن را و کأن
عرفاً اینطور گفته شود که کل شب را بپا خیز.
با توجه به
مقدماتی که بیان شد، اگر ما ﴿
إِلَّا
قَلِيلاً
﴾ به معنای اکثریت قریب به اتفاق
بگیریم، قهراً پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلّم)
به اختلاف شبها از جهت کوتاه و بلندی یا وجود موانع، به
یکی از این چهار چیز مأمور میشود و مأمورٌبه
پیامبر یکی از این چهار مصداق خواهد بود یا به نحو
تخییر و یا به نحو تنویع در اختلاف شبها.
یکی
از این مصادیق اکثریت قریب به اتفاق است که از آن
تعبیر به ﴿
قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً
﴾
شده است، مصداق دیگر هم عبارت از نصف است، یکی هم یک
مقدار کمتر از نصف است و دیگری هم بیشتر از نصف است و خلاصه
اینکه برای نماز شبی که پیغمبر(صلی الله علیه
و آله و سلم) به آن أمر شده است، چهار مصداق وجود دارد و اشکالی هم در
این معنی نخواهد بود.
البته
این معنی از چند جهت خلاف ظاهر است: یکی اینکه اگر
کلمهی «أو» اصلاً ذکر نشده بود، مشکلی در این معنی نبود،
اما در اینجا در چند مورد «أو» ذکر شده است و اگر بخواهیم
اینطور معنی بکنیم، خلاف ظاهر خواهد بود.
خلاف ظاهر دوم
هم عبارت از این است که در عبارت ﴿
أَوْ
زِدْ عَلَيْهِ
﴾ زیادی به یک اندازهی
خاصی محدود نیست و در بعضی از ترجمهها هم این عبارت
اشتباهاً به «کمی بیشتر» معنی شده است و این معنی
درست نیست، بر خلاف عبارت ﴿
أَوِ انقُصْ
﴾
که به معنای «کمی کمتر» میباشد و بر موردی که
خیلی کمتر از نصف باشد، اطلاق نمیگردد. اگر اینطور باشد،
عبارت ﴿
أَوْ زِدْ عَلَيْهِ
﴾
خیلی بیشتر از نصف مانند 90 درصد را هم شامل خواهد بود، در
حالی که قسیم شیء نباید مقسم آن باشد و طبق این
معنایی که بیان شد، ﴿
أَوْ
زِدْ عَلَيْهِ
﴾ -که قسیم است- یکی از
مصادیق مقسم خواهد بود و این بر خلاف ظاهر است.
معنای
دیگری که در بعضی از روایات وارد شده است و به نظرم خلاف
ظاهر هم نیست، عبارت از این است که بگوییم: یک
شیء هم افراد دارد و هم اجزاء. برای مثال، شب هم افرادی دارد
مثل شب اول ماه، شب دوم ماه و امثال آن و هم اجزائی دارد مثل اول شب، وسط شب
و آخر شب. استثناء هم میتواند استثناء فردی از یک شیء
باشد و هم میتواند استثناء جزئی باشد. مثلاً آیهی «
إن الناس لفی خسر إلا الذین آمنوا
»،
استثناء فردی است به این معنی که بعضی از مصادیق
انسان در خسر نیستند. گاهی هم مثلاً گفته میشود: اینجا
را جارو کن به استثناء آن قسمت، یا گفته میشود: این شیء
ملک زید است به استثناء آن قسمت کذائی، که در این موارد استثناء
جزئی است.
در این
آیات هم در ابتداء اینطور تعبیر شده است که: ﴿
قُمِ اللَّيْلَ
﴾، یعنی شما
وظیفه دارید که در شب بپا خیزید و در ادامه هم میفرماید
که مگر در مواردی که محذورات خارجی مانند حرج و ضرر و جنگ و امثال آن
وجود داشته باشد. بنابراین اصل اولی، غیر از موارد قلیل،
بر این است که نماز شب وظیفهی شماست و استثناء هم یک
استثناء فردی است به این معنی که به استثناء مواردی که
محذوری باشد، در بقیهی موارد نماز شب بر شما واجب است.
مطلب
دیگر هم عبارت از این است که قرآن میفرماید: در
مواردی که نماز شب واجب است، لازم نیست که تمام شب نماز خوانده بشود،
بلکه نصف شب یا کمتر از نصف یا بیشتر از نصف کفایت
میکند. در بیشتر از نصف هم حدّی وجود ندارد.
پس
بنابراین استثناء اول، استثناء فردی است، زیرا اشاره به جنس
لیل شده است و در بقیه هم استثناء جزئی است.
این
معنی، معنای معقولی است و روایتی هم به این
مضمون وارد شده است، ولی بنده در ترجمهها ندیدم که به این
معنی پرداخته شده باشد.
پرسش:
آیا نصف لیل از اول شب حساب میشود یا از زمان خواب؟
پاسخ:
از
زمانی که لیل صدق میکند، باید به حساب آورده بشود.
پرسش:
ضمیر علیه در ﴿
أَوْ زِدْ عَلَيْهِ
﴾
به قلیل برمیگردد؟
پاسخ:
نه،
یعنی از نصف بیشتر.
پرسش:
علی بن ابراهیم به قلیل برگردانده و گفته است: «زد علیه،
أی زد علی القلیل قلیلا».
پاسخ:
نه
آقا، اینطور حرف زدن معمول نیست که گفته شود: بر کم زیاد بکن و
اینطور حرفها گفته نمیشود.
پرسش:
با
توجه به اینکه کلمه «لیل» اسم جنس جمعی است، استثناء
قلیلاً به اعتبار شبهای متعدد مناسبتر است.
پاسخ:
بله،
همینطور است و اشکالی ندارد.
پرسش:
آیا این تکلیفی که بر پیغمبر (صلی الله
علیه و آله و سلّم) بوده است، از اول شب محسوب میشده؟
پاسخ:
بله
از مجموع حساب میشده است.
پرسش:
یعنی اگر حضرت تا نصف شب بیدار بودند، کفایت میکرده
است؟
پاسخ
: بله
این کافی بوده است.
پرسش:
ولی عبارت ﴿قُمِ اللَّيْلَ﴾ قرینه بر این است که
باید از زمان خواب حساب بشود.
پاسخ:
نه،
عبارت ﴿قُمِ اللَّيْلَ﴾ به این معنی است که ایشان
از اول بپا خیزد و نباید بخوابد و نمازهای واجبش هم – که عبارت
از نماز مغرب و عشاء است- جزء آن میباشد.
پرسش:
قرینهی دیگری هم وجود دارد که در بعضی شبها بر
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) واجب نباشد؟
پاسخ:
قاعدتاً در بعضی شبها به واسطهی مریضی و جنگ و امثال آن
واجب نبوده است و این از احکام عقلی است و اشکالی ندارد.
تفسیر
آیات ابتدایی سوره فتح
خلاصه
اینکه این روایت مساعد این تفسیر است.
آیهی
دیگری که به تفسیر آن میپردازیم، این
آیه است: ﴿
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً
مُبِيناً (۱) لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِكَ
﴾.
سنیها
میگویند که پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) هم گناه
ميکرده است و آيهی شريفهی ﴿
لِيَغْفِرَ
لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِكَ
﴾ هم دلالت بر این
مطلب میکئد، ولی اشکالی که سنیها باید به آن جواب
بدهند، این است که اگر آیه دلالت بر این معنی میکند،
چه ارتباطی بین فتح و غفران وجود دارد؟! ذیل باید با صدر
مرتبط باشد و آمرزیده شدن گناه یا باید نتیجه یا
غایت فتح باشد. لام در ﴿ل
ِيَغْفِرَ
﴾
چه لام نتیجه باشد و چه لام غایت، در هر دو صورت باید مرتبط به
فتح باشد، در حالی که چنین ارتباطی وجود ندارد و غفران گناه نه
نتیجهی فتح است و نه علت غایی فتح.
معنای
صحیح عبارت از این است که گاهی اشخاص مخالفینی
پیدا میکنند که در هنگام ضعف به آنها حمله میکنند، ولی
بعد از اینکه آنها نیرو گرفته و قوی شدند، دیگر
مأیوس شده و حملات را بیفایده میبینند و در
نتیجه در مقابل آنها سکوت میکنند.
«
مِغفَر
» به معنای سرپوش است و خداوند متعال در
این آیه میفرماید که بعد از فتح، مخالفین از
حملاتی که به حضرت داشتند، ناامید شده و نسبت به آن اذیتها و
توهینهایی که به پیغمبر میکردند، سکوت
اختیار میکنند. قبلاً تعبیراتی مانند ساحر و مجنون راجع
به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به کار میبردند،
ولی حال که فتح واقع شده است، دیگر از این تعابیر استفاده
نخواهند کرد و بر روی آن ذنب اجتماعی که راجع به ایشان بوده
است، سرپوش خواهند گذاشت و ایشان دیگر در جامع گنهکار شمرده نخواهد
شد.
اگر آیه
را اینطور معنی بکنیم، حرف سنیها هم ردّ خواهد شد.