بررسی تنبیه هفتم معاطاة
پرسش:
آیا میفرمایید که در ملكيت دو لغت وجود دارد؟
پاسخ:
نه، دو اعتبار وجود دارد، یک کسی اعتبار ملکیت میکند، ولی کس دیگر اعتبار ملکیت نمیکند و لذا در برخی از موارد هم سلب ملکیت شده و میگوییم که مال او نیست و هم گفته میشود که مال اوست و یک لغت است، منتهی نفی و اثباتش با اعتبار است که به یک اعتبار نفی شده و به اعتبار دیگر اثبات میگردد.
پرسش:… پاسخ:
در بیع شارع نمیگوید که نفروختند، بلکه میگوید که فروختند، اما خلاف شرع کردند و من قائل به نقل و انتقال نیستم و چون نقل وانتقال از امور اعتباری است، شارع میتواند آن را نفی بکند، اما فروش عبارت از نفس انشاء است و از امور اعتباری نیست.
پرسش:… پاسخ:
بین بیع و ملکیت فرق وجود دارد، زیرا خود ما میگوییم که شخص خلاف شرع کرده است که مثلاً این شیء را فروخته است و در اینجا بیع صحت سلب ندارد، اما امکان دارد که این شیء از نظر شرع ملک دیگری نشده باشد. پس این مطلب وجدانی است و این تفاوت بین این دو وجود دارد، اما بین این دو خلط شده است و خیال کردهاند که هر دو از امور اعتباری هستند.
پرسش:… پاسخ:
عرض بنده این است که علی نحو الحقیقة میشود گفت که این شخص مالک نیست، ولی علی نحو الحقیقة نمیشود گفت که نفروخته است و این مطلب را انسان بالفطرة میتواند از استعمالات درک بکند. در مواردی هم که اشخاصی اموال مردم را میفروشند، بالفطرة شما میگویید که ملک دیگری نیست، اما نمیتوانید بگویید که این اشخاص مال دیگری را نفروختهاند. پس به نظر ما چون بیع یک امر انشائی محض است، به اعتبارات مختلف متفاوت نمیشود و حقیقت شرعیه ندارد و در این مطلب هیچ حرفی نیست.
پرسش:
در واقع ميفرماييد بيع انشاء است نه مُنشأ.
پاسخ:
بله، بیع انشاء هست. البته آقاي خويي مثل اينكه بیع را نقل و انتقال حساب ميكند و قهراً اگر نقل و انتقالی حاصل نشد، شرع کأن آن را بیع نمیداند، منتهی ایشان مدعی است که در اعتبار لازم نیست که امضاء شرع از اول آمده باشد تا صدق بیع شرعی بکند و هر وقتی که امضاء شارع بیاید، از اول بیع شرعی بر آن صدق میکند، مثل اینکه اگر کسی فضولی ملک دیگری را فروخته باشد و بعد از ده سال مالک متوجه شده و امضاء بکند، ایشان مدعی این است که در این ده سال از اول بیع شرعی واقع شده است. البته اگر قائل به این هم بشویم که بیع به معنای نقل و انتقال وضع شده است، باز بحث دیگری وجود دارد که قائل به کشف بشویم یا نه و اگر قائل به کشف نشویم، اثبات این ادعای ایشان خیلی مشکل خواهد بود و لازم نیست که حتماً ما بیع را از روز اول شرعی بدانیم، کما اینکه تا وقتی قبض نشده باشد، شرع بیع را امضاء نمیکند. در باب صرف و سلم هم این مباحث وجود دارد.
پرسش:
شاید مقصور ایشان این است که اگر ملكيت حاصل بشود، امضاء شده است، چه جايز باشد چه لازم.
پاسخ:
نه، ایشان در قول به اباحه هم میگوید که از اول ملکیت شرعی است و تصریح به این مطلب فرمودهاند. طبق فرمایش ایشان از روز اول بیع شرعی است، حتی بنابر قول به اباحه. ما هم عرض کردیم که اگر بیع را از امور اعتباری ندانیم ـ کما اینکه عقیدهی ما این است ـ از اول بیع است، اما اگر بیع را از امور اعتباری بدانیم، به اعتبارات مختلف فرق میکند.
پرسش:
سؤالي كه مرحوم شهید ثانی ميفرمايند تا خیار حیوان را متفرع بر آن بکنند، این است که از منظر عرف آیا این بیع است یا نه؟
پاسخ:
ایشان میخواهد بگوید که ما شرعاً احکام بیع را بار بکنیم، یا احکام معاوضهی مستقله را؟
پرسش:
بيان حضرتعالي اين بود كه بيع عرفي است.
پاسخ:
نه، ما ميگوييم که بیع، عرفي و شرعي ندارد. عرض ما این است که بیع به معنای اعتباری نیست که بگوییم به اعتبارات فرق میکند. بیع به معنای انشاء است و یک مفهومی دارد که شرع در این مفهوم تصرفی نکرده است، اما اگر بیع را به معنای نقل وانتقال بدانیم، بر حسب اعتبارات فرق میکند و میشود در آن تصرف کرد.
پرسش:
ولي ممكن است برخی احکام به تناسبات حکم و موضوع بر بیع بار شده باشد و موضوع ناقل باشد.
پاسخ:
آن يك بحث ديگري است و ما آن را انكار نميكنيم و اشكالي ندارد كه در بعضي جاها حکم روي بيع صحيح رفته باشد و در بعضي جاها روي بيع اعم، زیرا هر چند ما موضوعله بیع را اعم میدانیم، اما در خیلی جاها ممکن است که به تناسبات حکم و موضوع، موضوع مضیّق شده و حکم بر صحیح حمل شده باشد، نه اینکه بگوییم لفظ در مقابل صحیح وضع شده است.
پرسش:
در تميلك همين را ميفرماييد؟
پاسخ:
ممكن است اگر تمليك انشائي باشد، همینطور باشد، اما اگر به معنای ایجاد ملکیت باشد، با خود ملکیت به اعتبارات یکی میشود.
پرسش:
بیعی که میفرمایید، معنایش سببی است.
پاسخ:
نه، مسببي هم باشد، انشاء ملكيت است.
پرسش:
اعتباراتش دخالت پيدا ميكند.
پاسخ:
نه، وقتی این شخص انشاء میکند، شارع نمیگوید که تو انشاء نکردی، اما ایجاد خارجی ملکیت طرف مقابل میشود به حسب اعتبارات فرق داشته باشد. آنچه که ملازم با استعمال است، موضوعله کلام است و فرقی نمیکند که مورد قبول شارع باشد یا نباشد و شرع هم هیچ تصرفی در لغت نکرده است.
پرسش:
يعني حتي لازم نیست که اعتبار عقلايي هم با آن باشد؟
پاسخ:
نه، مثلاً به طور کلی عقلاء بیع غاصب را صحیح نمیدانند و بر عمل او اعتبار ملکیت نمیکنند، اما بیع نسبت به غاصب صحت سلب ندارد.
و عليه فالمعاطاة تكون بيعاً من اول حدوثها علي جميع الاقوال حتي القول بالاباحة كما أن بيع المكره و الصرف ايضاً بيع قبل حصول الاجازة و القبض
».
پرسش:
بنابر اینکه قائل به ملك بشويم، ما به القوام بيع به اين است كه ملك شرعي ايجاد بشود، حال طبق مبنای شیخ ـ که قائل به است که معنای بیع نقل و انتقال است ـ آیا نفس ایجاد نقل و انتقال برای صدق بیع کفایت میکند، یا حتماً باید نقل وانتقال لازم باشد؟
پاسخ:
نه، قطعاً لزوم شرط نيست، زیرا اصلاً لزوم در مفهوم بیع وجود ندارد و اینکه آیا میشود بیع را به هم زد یا نمیشود، باید انسان به ادله مراجعه بکند و در خود مفهوم بیع چنین چیزی وجود ندارد که حتماً لازم باشد.
پرسش:
چيزهايي مثل حامله شدن و وضع حمل كردن را نمیشود تغییر صورت بدانیم؟
پاسخ:
نمیتوانیم از ادله استفاده بکنیم که چنین اموری تغییر صورت باشد.
پرسش:
اگر حيوان وحشي اهلي بشود چطور است؟
پاسخ:
آنها تغيير صفتی نيست که بگوییم با آن جواز معاطاة زایل میشود.
پرسش:
در خیار حیوان این اشكال هست، ولی در سایر خیارات این اشکال وجود ندارد.
پاسخ:
البته اگر خیار به گونهای باشد که مرز معاطاة زودتر از مرز آن حاصل بشود، ممکن است این مطلب را بگوییم مثل خیار شرط، ولی آقای خوئی میفرماید که همهی خیارات جاری است که در همه خیارات تصویر این مطلب قدری مشکل است.
«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»