موضوع:
موارد جواز افطار روزه ماه مبارک رمضان/ذو العطاش/ قضا روزه برای ذو العطاش/ مقدار شرب مجاز برای ذو العطاش
بحث در موارد عدم وجوب روزه ماه مبارک رمضان بود.
در این جلسه، استاد دام ظله، مسئله جواز افطار و مقدار آن برای ذو العطاش و پرداخت فدیه و مقدار آن و وجوب قضاء را پی میگیرند.
اینکه در اولویت مورد ادعای مرحوم آقای حکیم که از روزه ماه مبارک رمضان نسبت به روزه قضاء بود، اشکال داشتم، بحثی دارد که آن را نوشتهام و ان شاء الله به جزوه ملحق میشود.
مسوغ افطار مطلق المشقه است یا مشقت حرجی
مطلبی که در اینجا بحث نشده، این است که معمول کتابهائی که دیدم و تعلیلاتی که درباره شیخ و شیخه و ذو العطاش ذکر کردهاند، مسئله حرج را مطرح کردهاند و گفتهاند که مراد از
﴿الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ﴾
[1]
کسی است که با حرج و مشقت لا یتحمل انجام میدهد، اما عبارت عروه اندماجی دارد، درباره شیخ و شیخه
«حرجاً و مشقة»
[2]
تعبیر میکند و بعد درباره حامل مقرب و شاید درباره شیخ و شیخه نیز باشد، دوباره کلمه مشقت به کار برده، چندان روشن نیست که مراد ایشان چیست، آیا مراد ایشان مشقت حرجی یا مطلق المشقه است؟ بقیه کتب نیز که تعبیر مشقت دارند، بعد که تعلیل میآورند، معلوم میشود که مشقت حرجی است، اما مرحوم شیخ جعفر در کشف الغطاء و مرحوم نراقی در مستند به گونهای دیگر بحث کردهاند که در سایر کتب نیست، مرحوم نراقی در مستند مشقتی را که مجوز است، همان حرج دانسته اما میگوید حرج در باب
روزه استثنا شده و تکلیف حرجی در باب روزه وجود دارد، در گرمای شدید تابستان و طولانیتر بودن روز که با حرج همراه است، روزه باید گرفت اما این مقدار حرج در متعارف امور تکلیف را ساقط میکند، حرج در باب روزه ماه مبارک رمضان تخصیص خورده منتها همین تخصیص نیز تخصیص دیگری خورده و در باب شیخ و شیخه و ذو العطاش روزه حرجی ساقط شده، حرج در باب روزه مجوز نیست الا فی هذه الثلاثة، این را ادعا کرده و
﴿الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ﴾
را همان امور حرجی ذکر کرده که در باب روزه استثناء است، این مطلب در مستند هست.
کشف الغطاء به گونهای دیگر بیان میکند، ظاهر عبارت ایشان این است که صرف المشقه عذر نیست مگر اینکه به حد حرج برسد، اما نسبت به این سه مورد صرف المشقه کافی است و لازم نیست که به حد حرج برسد، در کشف الغطاء در جلد 4، صفحه 74 میگوید:
«الضابط فی هذه المسائل الثلاثة
(که مسئله شیخه و شیخه و مسئله ذو العطاش و مسئله حامل مقرب و مرضعه است)
:
وجوب الإفطار إذا بلغ حدّ الإضرار، و جوازه إذا بلغ المشقّة، و لم یبلغ ذلک المقدار … و لا یُرخّص فی الإفطار فی کلّ مشقّة ما عدا الثلاثة، إلا إذا بلغ الغایة
(که منتهی المشقه باشد، به خاطر اینکه این را در مقابل ضرر ذکر کرده، معلوم میشود که مراد حرج است، ایشان در این سه مسئله مطلق المشقه را کافی میداند)
و هذه المسائل الثلاثة لا تجری فیما عدا شهر رمضان، و إن کان معیّناً»
[3]
،
پس، ایشان در مشقت مجوز توسعه قائل است، اما مستند میگوید مجوز نیست و استثناء در این سه مورد به دلیل حرج است. در مستند در جلد 10، صفحه 386 میگوید:
«لو غلبه العطش لا لمرض
(ذو العطاش نیست)،
فإن کان بحیث ینفی القدرة علی الصیام
(که اصلاً نمیتواند روزه بگیرد)-
أو یوجب خوف الهلاک- یفطر و یقضی،… و لو انتفی الوصفان لا یجوز الإفطار و لو تضمّن المشقّة الشدیدة،
[لان اخبار وجوب الصوم (این «لان اخبار وجوب الصوم» تعبیر من است)]
لأنّ بناء الصوم … خاصّة بالنسبة إلی عمومات العسر و الحرج»
[4]
.
روایاتی که صوم را واجب کرده، ادله عسر و حرج را تخصیص زده، لذا مشقت هر مقدار شدید باشد، اگر خوف الهلاک یا عجز مطلق نشد، حرج مجوز نیست و تجویز حرج فقط درباره این سه است.
نظریه ی مختار
به نظر میرسد که میتوان مطلبی ادعا کرد، و آن این است که ممکن است بگوئیم که درباره شیخ و شیخه حرج میزان است منتها آنچه که ظاهر به نظر میرسد، این است که اینطور نباشد که به مقداری مبتلا به مشقت شود که در امور معمولی نمیتواند تحمل کند، حرج میزان است اما حرج در اینجا چیست؟ اشخاص دیگر در اثر روزه که سختیهائی را که متحمل میشوند، بعد از ماه مبارک رمضان دیگر مشکلی نخواهند داشت، این تقریباً مشقت عادی قلمداد میشود، اما در باب شیخ و شیخه و لو در ماه مبارک رمضان همان سختیهای دیگران را متحمل میشوند اما همین مقدار تحمل سختی نیز برای آنها مصداق برای حرج است، به خاطر اینکه بعد از ماه مبارک رمضان اثری میگذارد که عمری را باید در این مشقت سپری کند که نمیتوان تحمل کند، اما جوان این را تحمل میکند، لازم نیست که مشقت اینها بیش از مشقت دیگران باشد، در معمول کتب اینطور متبادر میشود که اگر در همان وقت به گونهای به سختی افتد که اینگونه سختی را حاضر نیست بپذیرد، کأنه سختی وقت روزه در نظر گرفته شده، اما من عرض میکنم که این در نظر گرفته نشود و آتیه در نظر گرفته شود و در نتیجه، در مراتب مشقت در ماه مبارک رمضان بین پیرمرد و دیگران فرق بگذاریم و بگوئیم که به ملاحظه آینده مشقت شیخ و شیخه مصداق برای حرج هست و در دیگران مصداق برای حرج نیست.
(سؤال و پاسخ):
درباره ذو العطاش اطلاقات روایات ذو العطاش اقتضا میکند که به حد حرج نباشد، و لو ذو العطاش مانند پیرمرد نیست که قابل تدارک نباشد اما به دلیل اینکه نوع ذو العطاشها ناراحتی آنها طول میکشد، همین منشأ تجویز شده، سابق میخواستم مطلبی ادعا کنم که اصلاً به بعد از ماه مبارک رمضان کاری نداریم که دچار سختی میشود یا نمیشود، در همان زحمت ماه مبارک رمضان شارع نسبت به شیخ و شیخه ارفاق کرده و درباره مریض فرموده که روزه نگیرد، و لو مریض و شیخ و شیخه بیش از سختی متعارف
متحمل نشوند و حتی شیخ و شیخه بعد از ماه مبارک رمضان مشکل خاصی پیدا نکنند اما به دلیل اینکه با قطع نظر از روزه، پیرمرد و مریض زحمت و سختی خاص پیرمردی و مرض را متحمل میشوند، شارع نخواسته با تکلیف روزه اینها را به زحمت مضاعف دچار کند، این احتمال را سابق میگفتم، اما درباره مریض از روایات استفاده میشد که اینطور نیست که درباره مریض ارفاقی شده باشد، مرضی مانع است که موجب ازدیاد شود و یا بالاطلاق استفاده میشد که مرضی باشد که برای شخص حرج باشد، اما مرضی که حرج نباشد و زیاد نشود، به وسیله ادله دیگر تخصیص میزنیم، اگر ادله دیگر نبود، مطلق مرض میگفتیم منتها در مورد مرضی که اصلاً زحمت نداشته باشد، ممکن بود انصراف بگوئیم، اما در موارد دیگر باید به حد حرج برسد.
حالا به دلیل اینکه در آیه شریفه در ذیل
﴿الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ﴾
عسر و حرج را تطبیق کرده، معلوم میشود که ذو العطاشی را میگوید که برای او حرج باشد و لو ممکن بود بگوئیم اطلاق روایات دیگر این است که حرج باشد یا نباشد، شیخ نیز به اعتبار اینکه بعداً مشکل میشود، برای حرج بودن همان مشقت کافی است، اما به دلیل اینکه ذو العطاش چنین نیست و آیه شریفه نیز به لا حرج استناد کرده، میتوان گفت که در ذو العطاش نیز مشقت باید به حد حرج برسد و اگر غیر حرجی باشد، از آیه شریفه استفاده میشود که عذر نیست، و درباره حامل مقرب به دلیل اینکه از مصادیق
﴿الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ﴾
قرار داده نشده، باید بعد بحث کنیم.
پس، اجمالاً این میشود که در باب صوم حرج مستثنا است یعنی حرج سبب میشود که تکلیف برداشته میشود، حالا اگر کسی مانند مستند بگوید که خود روزه حرجی است، اگر درباره حرجی بودن روزه در موارد خاصی لا حرج آورده شد، معلوم میشود که باید بیش از آن حرجی داشته باشد که لازمه روزه است، اما آیه شریفه این را در
﴿الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ﴾
منطبق کرده و ذکر کرده، از این حرج ما فوق استفاده میشود، مثلاً کسی که میخواهد از چین به مکه رود، این فوق حرج است و عرفاً استطاعت گفته نمیشود، اما بعد از اینکه خطاب شود و گفته شود که استطاعت پیدا کردی، باید به مکه بروی، فاصله راه چین تا مکه که سابقاً یک سال راه بود و «من فج عمیق» باید برود، معلوم میشود که
مراد از لا تستطیع که خطاب به آنها هست، ما فوق آن زحمت معمول آنها است، اینجا نیز که روزه حرجی است، اگر ما فوق حرج روزه شد، از این آیه
﴿الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ﴾
استفاده میشود که مستثنا هستند، ما در شیخ و شیخه میگوئیم که لازم نیست که ما فوقی را آن وقت حس کند، برای اینکه ما فوق باشد و با دیگران تفاوت داشته باشد، اثر ثابت کافی است.
مقدار شرب مجاز برای ذو العطاش
بحث دیگر این است که آیا ذو العطاش باید در آشامیدن آب به مقدار ضرورت اقتصار کند؟ بیشتر فقهاء و به خصوص متأخرین گفتهاند لازم نیست، البته در میان قدماء اشخاص زیادی قائل شدهاند منتها آن درباره ذو العطاش نیست و به طور کلی گفتهاند که معذورین نباید مانند متعارف اشخاص سیراب شوند، اما کسانی که خصوص ذو العطاش را میگویند که باید به مقدار ضرورت اقتصار کند، در اقلیت هستند و بیشتر یا متعرض نشدهاند و یا صریحاً گفتهاند که لزوم ندارد و یا به عدم لزوم تمایل پیدا کردهاند.
مدرک کسانی که به اکتفاء به مقدار ضرورت قائل هستند، موثقه عمار ساباطی است که در کافی نقل کرده که میگوید کسی
«یُصِیبُهُ الْعُطَاشُ»
و این باید سیراب نشود و باید به مقدار رفع هلاکت بنوشد، فرض مسئله این است که یخاف الهلاک، روایت مفضل بن عمر نیز هست که آن را میگویند ضعیف است. بحث درباره این روایت است، مرحوم آقای خوئی بحث کامل خوبی دارد، بحث مرحوم آقای حکیم تا این اندازه کامل نیست. مرحوم آقای خوئی میفرمایند در روایت عمار ساباطی تعبیر
«یُصِیبُهُ الْعُطَاشُ»
در کافی واقع شده، اما در دو جای تهذیب که در یک جا از عمار ساباطی
[6]
و در جای دیگر به واسطه مرحوم کلینی از عمار ساباطی نقل میکند، و همچنین در من لا یحضره الفقیه
«العَطَش»
[7]
واقع شده، و بعد ایشان میفرماید صحیح عبارت از نسخه عطش است، به خاطر اینکه لسان دلیل این است که شخص مشغول شده و این اشتغال منشأ شده که این حالت برای او
حاصل شده، ذو العطاش جنبه ملکهای دارد و هنوز اشتغال پیدا نکرده آن حالت در او هست، این غیر متعارف است که در وسط روزه حساب کند که الان من مرض عطاش دارم و خصوص این را سؤال کند، اگر اینطور باشد، از اول سؤال میکند کسی که چنین مرضی دارد روزه بگیرد یا نگیرد، ظاهر روایت این است که وسط روزه است، در وسط روزه از عطش اتفاقی سؤال میکنند و از عطاش ثابت اینطور سؤال نمیکنند، این اولاً که این ظاهر در این است که مراد عطش اتفاقی است و ذو العطاش نیست، این جهت را مرحوم آقای حکیم نیز دارد،
[8]
و ثانیاً، عطاش مرضی است که سیراب نمیشود و در روایت میفرماید به مقداری نخورد که سیراب شود، معلوم میشود که قدرت بر سیر شدن هست و درباره ذو العطاش نیست، این
«لَا یَشْرَبُ حَتَّی یَرْوَی»
[9]
قرینه بر این است که مراد عطش اتفاقی است، حالا نسخه کافی اشتباهی از مرحوم کلینی یا نساخ است.
[10]
این را من اضافه میکنم که نسخهای از کافی که قطعهای از آن است، در کتابخانه مدرسه فیضیه هست که صوم در آن قطعه هست، این قطعه مقداری به خط ملا فتح الله است و مقداری از آن به خط پسر او است و مقداری از آن به خط شخص ثالثی است، قسمتی که مربوط به صوم است و این روایت در آن هست، به خط ملا فتح الله است، آن اصح نسخی است که در صوم دیدهام، و یک نسخه کاملی نیز ملا فتح الله دارد که در کتابخانه مرحوم نجفی هست اما آن به صحت این قطعه نیست، اینجا عطاش و عطش به عنوان نسخه بدل ذکر شده، مرحوم شیخ نیز عطش نقل کرده، اشخاص دیگر غالباً روایت را به عنوان عطش نقل کردهاند، حتی بیشتر کسانی که به عطاش استدلال کردهاند، همین روایت را به عنوان عطش نقل کردهاند، کمی از آنان به عنوان عطاش نقل کردهاند، یکی از آنها مرحوم محقق اردبیلی است که عطاش نقل کرده
[11]
، معتبر برای عطاش استدلال کرده اما عطش نقل کرده
[12]
، منتهی در باب عطاش آورده اما عطش نقل کرده
[13]
، مرحوم شیخ و
فقیه به عنوان عطش نقل کردهاند، در من لا یحضر، مرحوم مجلسی اول در روضة المتقین
[14]
و لوامع
[15]
تصریح کرده که عطش است، در لوامع ترجمه عطش را ذکر کرده و در روضة المتقین تصریح کرده که عطش است اما کافی عطاش است، به کافی عطاش را نسبت داده، و وافی از هر سه کتب عطش نقل کرده
[16]
، فقط وسائل است که مخالف این از هر سه کتاب و از هر دو مورد تهذیب عطاش نقل کرده
[17]
، ظاهراً وسائل دقت کافی نکرده است.
[5]
. الكافي (ط – الإسلامية)، ج4، ص: 117«عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يُصِيبُهُ الْعُطَاشُ حَتَّى يَخَافَ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ يَشْرَبُ بِقَدْرِ مَا يُمْسِكُ بِهِ رَمَقَهُ وَ لَا يَشْرَبُ حَتَّى يَرْوَى».