موضوع:
شرایط وجوب صوم/ صوم در اماکن اربعه/
بحث در شرائط وجوب صوم بود.
در این جلسه، استاد دام ظله، به تناسب بحث شرطیت حضر، بحث در صوم در اماکن اربعه را پی میگیرند.
صوم در اماکن اربعه
میخواستم صوم در اماکن اربعه را به طور مختصر بحث کنیم اما پیشنهاد شد که مقداری مفصلتر بحث شود، این مبحث را حدائق در کتاب الصلاة مفصل بحث کرده، قریب چهل روایت در مسئله هست، بسیاری از روایات امر به اتمام کرده و در عدهای از روایات حکم به تقصیر شده و در بعضی از روایات به لسانهای مختلف در حرمین یا بیش از حرمین تخییر گفته شده است.
یکی از جمعهائی که گفته شده نیز همین تخییر است، گفتهاند ذاتاً مقتضای جمع بین روایات اتمام و تقصیر، تخییر است، به خاطر اینکه به دلیل کثرت روایات هر دو دسته، به طور اطمینان هر دو دسته از معصومین علیهم السلام صادر شده، قهراً باید از ظهور اولی رفع ید، و حکم به تخییر کرد. وجه دیگر قول به تخییر این است که اگر فرضاً ذاتاً چنین اقتضائی نباشد، روایات متعددی که حکم به تخییر کرده، شاهد جمع بین روایات قصر و اتمام است، این اجمالی از مستند نظر مشهور است که باید این ادله مورد بررسی قرار بگیرد.
به نظر مختار مطابق نظر مرحوم صدوق در خصال
[1]
و من لا یحضره الفقیه
[2]
جمع بین روایات این است که روایات دال بر تمام مربوط به بعد از قصد اقامه است و روایات قصر مربوط به مسافری است که قصد اقامه نکرده باشد و فرقی بین اماکن اربعه و سایر اماکن نیست، این نظر مرحوم صدوق قطعاً مخالف با نظر دیگران است و صریح در مخالفت است و این احتمال وجود ندارد که ایشان نیز با دیگران موافق باشد.
سوال
منتها این سؤال نسبت به کلام مرحوم صدوق مطرح میشود که چه خصوصیتی در اماکن اربعه هست که گفته شود در این اماکن قصد کنید و تمام بخوانید؟ در بعضی از روایات تعبیر شده که «
مِنَ الْأَمْرِ الْمَذْخُورِ
»
[3]
اتمام در حرمین است، پیداست که این خصوصیتی در حرمین است و امری نیست که مورد توجه عموم باشد و مراد مطلبی است که عامه تا زمان صدور این روایات متوجه آن نبودهاند، اگر مراد این بود که در اماکن اربعه قصد اقامه کنید و تمام بخوانید، این امر مذخور مستوری نیست و همه این را میدانستند، به این جهت بسیاری گفتهاند توجیهی که مرحوم صدوق فرموده که در اماکن اربعه با قصد اقامه نماز را باید تمام خواند، با این روایات سازگار نیست.
پاسخ
پاسخ این سؤال این است که اینکه مأمور هستیم و لو به امر استحبابی مؤکد که قصد اقامه کنیم و نماز را تمام بخوانیم، مطلب واضح و روشنی نبود و امر مستوری بوده، پیامبر صلی الله علیه و آله در حجة الوداع نیز قصد اقامه نکردند و کمتر از ده روز ماندند، این میتواند خصوصیتی برای اماکن اربعه باشد که مستور بوده است. برای اینکه با قصد اقامه میتوان بین ادله جمع کرد، مرحوم صدوق بیانی ندارد، اما به نظر من بیانی نیز وجود دارد و آن این است که اگر گفتند در جائی مستحب است دو رکعت نماز خوانده شود، این از این جهت اطلاق ندارد که فاقد شرط و بدون وضو نیز استحباب دارد، مراد نماز با
شرائطی که بیان شده، در این مکان استحباب دارد، برای اینکه شرطی ساقط باشد، نیاز به تصریح هست و اگر تصریح به اسقاط نشده، همه شرائط بر حال خود باقی است، در روایات گفته شده که مسافر نمیتواند نماز را تمام بخواند مگر اینکه قصد اقامه کند تا حکم متوطن پیدا کند، حالا که در اماکن اربعه گفته شده که نماز را تمام بخوانید، به چه دلیل بگوئیم که اطلاق دارد و شرطیت قصد اقامه ساقط شده است؟ ممکن است گفته باشد که با حفظ شرائط اینجا مطلوب است که نماز تمام خوانده شود، بین بسیاری از روایات اینگونه میتوان جمع کرد که روایات اتمام اسقاط شرطیت قصد اقامه نکرده است.
منتها از سه روایت استفاده میشود که بدون قصد اقامه نیز وظیفه اتمام است،
روایت اول:
صحیحه «
عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع
عَنِ التَّمَامِ بِمَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ قَالَ أَتِمَّ وَ إِنْ لَمْ تُصَلِّ فِیهِمَا إِلَّا صَلَاةً وَاحِدَةً
»
[4]
.
روایت دوم:
موثقه «
عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع-
عَنْ إِتْمَامِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی الْحَرَمَیْنِ فَقَالَ أَتِمَّهُمَا وَ لَوْ صَلَاةً وَاحِدَةً
»
[5]
همانطور که در نسخههای معتبر هست، صحیح آن «أتمها» است، حضرت درباره نماز پاسخ دادهاند. در حدیث 20 نیز به همین روایات اشاره شده، علی بن مهزیار در نامهای که به حضرت جواد علیه السلام نوشته، میگوید: «
الرِّوَایَةَ قَدِ اخْتَلَفَتْ عَنْ آبَائِکَ ع فِی الْإِتْمَامِ وَ التَّقْصِیرِ فِی الْحَرَمَیْنِ فَمِنْهَا بِأَنْ یُتِمَّ الصَّلَاةَ وَ لَوْ صَلَاةً وَاحِدَةً وَ مِنْهَا أَنْ یُقَصِّرَ مَا لَمْ یَنْوِ مُقَامَ عَشَرَةِ أَیَّامٍ
»
[6]
.
روایت سوم:
حدیث
[7]
18، روایت فائد حناط «
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی ع قَالَ
سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِی الْحَرَمَیْنِ فَقَالَ تُتِمُّ وَ لَوْ مَرَرْتَ بِهِ مَارّاً
»
[8]
. «قائد الحناط» ذکر شده اما احتمال قوی «فائد الحناط» باشد، سند این روایت این است که حسین بن أحمد بن مغیرة که از زیادات کامل الزیارات است و در سند دیگران که روایت را نقل کردهاند، نبوده، حسین بن أحمد بن مغیرة ثقه است، از احمد بن ادریس که ثقه است، عن محمد بن عبد الجبار که ثقه است، عن علی بن اسماعیل که همان علی بن اسماعیل سندی ثقه است، عن محمد بن عمر که محمد بن عمر بن سعید ثقه است، عن فائد الحناط که بنابر مبنای مختار
توثیقی نشده، مرحوم آقای خوئی سابقاً بودن در کامل الزیارات را معتبر میدانسته، گمان میکنم ایشان فائد حناط را توثیق میکند، از این روایات استفاده میشود که بدون قصد اقامه نیز نماز تمام است.
سؤال و پاسخ
در این زیادات، مانند کافی که با نقل دیگران متفاوت است، از خود مؤلف کتاب با این زیاده روایت کرده، لازم نیست که واسطه افتاده باشد.
سؤال و پاسخ
ایشان احیاناً از سعد بن عبد الله نیز روایت دارد که تقریباً سنه سیصد است و این احمد بن ادریس سیصد و شش است، اشکال ندارد، به ندرت از احمد بن ادریس روایت دارد و در سیصد و شش بیست و یک ساله بوده، طبعاً باید از احمد بن ادریس روایت داشته باشد.
سؤال و پاسخ
ممکن است اجازه نقل بعضی از کتب را بعد گرفته باشد، این دلیل بر این نیست که سقطی شده باشد.
سابقاً به نحوی این مشکل را حل میکردم، مباحثی هست که در کلام و در اصول مباحث مشکلی است که آیا غیر از قطع شیء دیگری به نام ایمان و عقد القلب نیز موجود است که غیر از قطع است؟ بعضی گفتهاند که از آیه شریفه
﴿وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ﴾
[9]
استفاده میشود که با اینکه یقین دارند، قلب باور نکرده، باور قلب غیر از قطع است که حتی با قطع به خلاف نیز جمع میشود، مرحوم آقای خمینی در ضمن یکی از نامههائی که به مرحوم حاج احمد آقا نوشته بودند، فرموده بود که با اینکه انسان قطع دارد که شخصی مرده، وحشت دارد که شب تنها در یک جا با او باشد و نمیتواند به قطع خود ترتیب اثر دهد، به خاطر اینکه هنوز باور نکرده، باور غیر از قطع است، اما مرده شوی و شخص غسال که باور دارد، وحشتی ندارد، باور کردن غیر از قطع است و ایمان باور کردن است، شنیدم که مرحوم آقای خمینی این را در اربعین نیز دارد. اما کسانی که منکر شدهاند، گفتهاند که معلوم نیست مراد از جحود در آیه شریفه
﴿وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ﴾
جحود قلبی باشد، این جحود خارجی است، به خاطر اینکه اینها حق را میشناختند و باور داشتند اما تظاهر به خلاف میکردند، اگر انسان به چیزی یقین پیدا کرد، طبعاً به این یقین ترتیب اثر خارجی نیز داده میشود و تفکیک نمیشود، این نکته را باید قبل از این مطلب میگفتم، سابقاً در بحث قطع دیدم که مرحوم آقای نائینی در تقریراتی
که مرحوم آقای خوئی نسبت به جلد ثانی اجود التقریرات نوشته، میگوید که ممکن است که شخص قطع پیدا کند و به مقطوع خود ترتیب اثر خارجی ندهد، این را گفته و دیگر توضیح نداده که چگونه کسی که تشنه است و میخواهد آب بخورد و به آب بودن مایعی قطع داشته باشد و مانع خارجی نیز وجود نداشته باشد، به قطع خود ترتیب اثر نمیدهد، با اینکه چنین شخصی به سراغ آب میرود، احتمال میدادم که نظر ایشان به وسواسی است که قلب باور نمیکند، کسانی که منکر هستند، بگویند که وسواسی دیر یقین پیدا میکند، این بحثی است که آیا غیر از یقین شیء دیگری هست که گاهی انسان با یقین به خلاف، عملی بر خلاف انجام میدهد؟
سؤال و پاسخ
بله، تعمیم نیز میدهیم و لازم نیست جحد قلبی باشد تا به این معنا باشد که باور نکردند با اینکه یقین داشتند، من گمان میکنم که اگر اصطلاحی در باور کردن باشد، در قطع نیست اما در یقین باور کردن نیز هست.
به نظر میرسد که چیزی از مجموع روایات استفاده میشود و آن بنا گذاری قلبی است، این غیر از باور کردن است، بنا گذاری قلبی چیز سادهای است و ممکن است انسان در قلب خود بر خلاف قطع خود بنا گذاری و انشاء قلبی بکند، این دیگر به این مسئله مبتنی نیست، تشریع حرام است و شخص میداند که شارع نفرموده اما تشریع قلبی میکند، این همان نسبت انشائی است، بعضی منکر شدهاند و به غیر انشاء حمل کردهاند و گفتهاند اصلاً تشریع قلبی موضوعاً مستحیل است و تشریع محرم تشریع لفظی است، گویا مرحوم آقای خمینی و مرحوم آقای داماد تشریع قلبی را منکر بودند، در صورتی که تشریع قلبی به معنای بنا گذاری و انشاء باشد خفیف المؤنه است و اشکالی ندارد، همان نیز حرام است، در یوم الشک آخر شعبان المعظم همه میگویند روزه به نیت ماه مبارک رمضان باطل است و به نیت شعبان المعظم صحیح است، آقایان نیت را به معنای اراده گرفتهاند، با قطع به خلاف اراده متمشی نمیشود، با اینکه تردید دارد، نمیتواند اراده کند، اینکه تصمیم میگیرد روزه این ماه یا آن ماه بگیرد، بنا گذاری است، این اشکالی ندارد، در شرح لمعه میگوید قصد قربت وصفاً و غایة
[10]
، از نظر غایت یعنی محرک انسان اراده امتثال امر الهی باشد، و منظور از وصفاً همین انشاء قلب است که توصیف کند نماز واجب میخواند، این انشاء خفیف المؤنه است و با شک و علم به خلاف نیز همراه
میشود، من میگفتم اینجا که میداند بیش از یک روز نمیماند، بنا گذاری قلبی کند که ده روز میمانم، عوام نیز این کار را میکنند و گمان میکنند که احکام به این مترتب است، قصد به معنای نیت انشائی است و به معنای نیت ارادی نیست، کسی که فقط به مقدار یک نماز میماند، نیت انشائی کند که من ده روز میمانم، این ممکن است، روایت محمد بن ابراهیم الحصینی مؤید این مطلب
است: «قَالَ: اسْتَأْمَرْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع
فِی الْإِتْمَامِ وَ التَّقْصِیرِ قَالَ إِذَا دَخَلْتَ الْحَرَمَیْنِ فَانْوِ عَشَرَةَ أَیَّامٍ وَ أَتِمَّ الصَّلَاةَ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّی أَقْدَمُ مَکَّةَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ أَوْ یَوْمَیْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ قَالَ انْوِ مُقَامَ عَشَرَةِ أَیَّامٍ وَ أَتِمَّ الصَّلَاةَ
»
[11]
.
[1]
. الخصال ؛ ج1 ؛ ص252 يعني أن ينوي الإنسان في حرمهم ع مقام عشرة أيام و يتم و لا ينوي مقام دون عشرة أيام فيقصر.
[2]
. من لا يحضره الفقيه؛ ج1، ص: 442 يَعْنِي بِذَلِكَ أَنْ يَعْزِمَ عَلَى مُقَامِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ.
[10]
. الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى – كلانتر)؛ ج1، ص: 589 و الظاهر أن المراد به المجعول غاية.