موضوع:
شرائط صحت روزه/ شرطیت مسافر نبودن/روزه ماه رمضان در مسافرت بعد از زوال
مسافر نبودن- حکم روزه ماه رمضان در مسافرت بعد از زوال- طریقه جمع بین روایات
بحث در شرائط صحت صوم بود.
در این جلسه، استاد دام ظله، به مناسبت مسئله صوم در سفر، در مسئله سفر قبل و بعد از زوال، بحث جمع بین روایات را پی میگیرند.
طریقه جمـع بین روایات
عرض شد که مشابه مطلبی که درباره صحیحه رفاعه که میگوید
«إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَرَ»
[1]
، در بعضی روایات دیگر نیز بر خلاف نظریه معروف وجود دارد. مثلاً معروف این است که شخص در اماکن اربعه بین قصر و اتمام مخیر است، و عده کمی مانند مرحوم وحید بهبهانی
[2]
با این نظر مخالف هستند و میگویند بین اماکن اربعه و اماکن دیگر فرقی نیست و تخییر وجود ندارد، نظر مختار نیز همین نظر مرحوم وحید بهبهانی است، در بعضی روایات مسافر را به خواندن نماز تمام ترغیب کرده، اگر کسی را به نماز خواندن ترغیب کنند، اطلاق ندارد که شامل نماز بدون وضو و دیگر شرائط شود و شرائط را اسقاط کند، این فقط میگوید نماز بخوانید و در جای دیگر گفته شده که نماز باید با شرائطی خاص انجام شود که یکی از آنها با وضو بودن است، حالا اگر در روایات دیگر گفته شده که اگر مسافر بخواهد نماز را تمام بخواند، باید قصد اقامه کند، قهراً این روایاتی که به نماز تمام ترغیب کرده، این با این منافات پیدا نمیکند که نماز را با قصد اقامه تمام را تمام
بخواند، شرط نماز تمام به حسب قواعد و عمومات قصد اقامه و وضو و سایر شرائط است، در اماکن دیگر این ترغیب به قصد اقامه در اماکن دیگر نیست اما در اماکن اربعه به دلیل مصالحی که وجود دارد، وارد شده است، لذا ممکن است بگوئیم که بین اماکن اربعه و اماکن دیگر فرقی وجود ندارد و این در بعضی از روایات نیز تصریح شده است که قصد اقامه کنید و نماز را تمام بخوانید، فقط یک روایت معارض دارد که توجیه آن مقداری مشکل است و اکثر روایات دیگر بر خلاف آن روایت است و فتوای قدماء نیز عدم تخییر است، لذا نظر مختار نظر مرحوم بهبهانی است.
یکی دیگر از مواردی که بین آقایان معروف شده، این است که میگویند نذر احرام قبل از میقات از ادله عدم جواز احرام قبل از میقات استثنا شده، به نظر مختار اینجا نیز چنین استثنائی تمام نیست، اگر مسیر کسی از مواقیت میگذرد، حق ندارد قبل یا بعد از میقات محرم شود، اما اگر در مسیر میقاتی نباشد، به نحو واجب مطلق لازم نیست میسر را دور بزند و از میقات عبور کند، اگر بخواهد از غیر مواقیت محرم شود، هیچ دلیلی بر بطلان آن نیست، آنچه که لازم است، این است که بدون احرام وارد حرم نشود، مرحوم آقای حکیم نیز همین مطلب را قائل شده
[3]
اما برای این مسئله که میخواهم عرض کنم، نتیجه گیری نکرده، وقتی که لازم نیست مسیر به سمت مواقیت برگردانده شود، روایاتی که میگوید اگر از خراسان نذر احرام کرده باشد، باید به آن عمل کند
[4]
، ناظر به این مطلب است که همانطور که ادله لا ضرر شامل ضرر مقدم علیه نیست، ادله لا حرج نیز شامل حرج مقدم علیه نیست، میتوانست بدون نذر از خراسان محرم شود منتها نذر ملزم ما هو المشروع است و مشرع ما لم یشرع نیست، لذا اگر کسی نذر کرد، باید متحمل زحمت و حرجی بشود که به آن اقدام کرده و از غیر راه مواقیت برود، قبل از نذر احرام از خراسان جایز بود و بعد از نذر واجب میشود.
در صحیحه رفاعه عرض کردم که میگوید شخص میتواند روزه بگیرد یا نگیرد، حالا اگر روایات دیگر گفت که اگر بخواهد روزه بگیرد، شرط آن این است که باید بعد از ظهر خارج شود و اگر قبل از ظهر خارج شود، نمیتواند روزه بگیرد، این دیگر با آن ادله دیگر مناقاتی ندارد، هر دو کار برای او میسور است اما روزه گرفتن شرطی دارد که باید بعد از ظهر خارج شود، پس، ممکن است این روایت را اینگونه تفسیر کنیم.
اشکال
اما یکی از آقایان جلسه بحث تذکر خوبی داد، و آن این است که این مطلب بنابر مبانی دیگران که خروج در ماه مبارک رمضان را جایز میدانند، اشکالی ندارد، اما تعبیر
«إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَرَ»
با نظر مختار که افطار جایز نیست، سازگار نیست.
جواب
اگر نتوانیم اینطور که میخواهم بگویم، توجیه کنیم، باید بگوئیم که روایت تخییر مطابق با نظر بعضی از عامه است و از باب تقیه است، آن توجیه این است که ما که جایز نمیدانیم، برای عدم جواز مستثنیاتی قائل هستیم و به دلیل دشواری سفر در زمانهای گذشته، معمولاً برای موارد لازم مانند حج و عمره و رسیدگی به املاک و مشایعت و استقبال از مسافرین به سفر میرفتند، ممکن است در این موارد بگوئیم که اگر مثلاً میخواهد به حج یا عمره برود، رفتن به حج و عمره اجازه داده شده و قید قبل و بعد از ظهر ذکر نشده، اگر میخواهد روزه بگیرد، بعد از ظهر حرکت کند، و اگر نمیخواهد روزه بگیرد، قبل از ظهر خارج شود.
مطلب دیگر این است
که در جمع بین روایات تعبیر انقلاب نسبت به کار میبردم و مرحوم آقای خوئی چنین تعبیری نکرده و بهتر نیز همین است که این تعبیر به کار نرود، بعد مراجعه کردم، دیدم که همان که به ذهن من آمده بود، مرحوم آقای خوئی نیز دارد.
جریان انقلاب نسبت در ما نحن فیه
درباره انقلاب نسبت، اول مثالهائی عرض کنم و بعد مسئله جاری را بررسی کنیم، یکی از مثالهائی که آقایان برای استخدام ذکر میکنند که مرجع ضمیر معنائی دارد و ضمیر معنای دیگر پیدا میکند، آیه شریفه
﴿وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوء …. وَ
بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِن﴾
[5]
است، میگویند اول اعم از باین و رجعی است اما ضمیر در
﴿بُعُولَتُهُنَّ﴾
فقط به رجعی برگشت میکند. به نظر میرسد که عرف اصلاً با استخدام مساعد نیست و آن را اشتباه میداند و باید از اول معنای دیگری باشد، اینکه گفته شود زید فلان مطلب را گفت و او چنین عکس العملی را انجام داد، مراد از اولی زید بن عمر باشد و ضمیر بعد به زید بن بکر برگردد، عرف اصلاً با این مساعد نیست، مقسم
﴿الْمُطَلَّقات﴾
در آیه شریفه متعارف است و متعارف معمول که مدخوله است، در نظر گرفته شده، عده که در آیه آمده، مربوط به مدخوله است، به وسیله دلیل خارج میفهمیم که مراد متعارف است، طلاقهای متعارف بعد از دخول است و متعارف طلاقها طلاق رجعی است، و ضمیر
﴿بُعُولَتُهُنَّ﴾
نیز به همان متعارف برمیگردد، اینطور نیست که اول با یک قید از متعارف در نظر گرفته و بعد که ضمیر برمیگردد، با دو قید در نظر گرفته شده باشد، اینکه اول اعم از متعارف و غیر متعارف باشد و بعد قید دخول بخورد و مقداری متعارف شود و در ذیل که ضمیر میخواهد برگردد، دو قید به مرجع بخورد، این خیلی خلاف ظاهر است، اینکه بگوئیم از اول متعارف را میگوید، روشنتر است، به نظر مختار در مثال «لا تأکل الرمان لانه حامض»، علت که آمده، از اول رمان معمول در نظر گرفته شده و علت آن را ذکر کرده، متعارفاً رمان ترش است و رمان شیرین کم است، اینطور نیست که از اول اعم باشد و بگوئیم تعلیل با بعضی از اقسام تناسب دارد و لذا ضمیر به بعض برگشت میکند، به همین جهت، در «العلة تعمم و تخصص»، نظر مختار در «تخصص» این است که شخص الحکم مضیق میشود و سنخ الحکم مضیق نمیشود تا موارد دیگر نفی شود، اگر تعلیل نیاورده بود، به عموم آن اخذ میکردیم و میگفتیم انار شیرین را نیز شامل است، اما از اینکه تعلیل آمده، معلوم میشود متعارف در نظر گرفته شده و دلیل آن نیز ذکر شده، اما نسبت به غیر متعارف ساکت است، اگر تعلیل برای سنخ الحکم باشد، سکوت نیز نیست و نفی میکند. به نظر مختار، اگر ابتداءاً الفاظ را به متعارف حمل نکنیم، اما در بسیاری از موارد که قرائن خارجیه باشد، حمل به متعارف اسهل است، به خاطر اینکه این بسیار شایع است که اشخاص در مکالمات خود متعارف را در نظر میگیرند و احکام را بر آن مترتب
میکنند، حتی برخی اصل ظهور غیر متعارف را منکر شدهاند، ما اگر اصل ظهور را قبول کردیم، بسیار ظهور ضعیفی است.
حالا در مسئله جاری، روایت میگوید اگر قبل از ظهر حرکت کرد، افطار کند و اگر بعد از ظهر حرکت کرد، روزه بگیرد، میگفتم جمع عرفی این است که صحیحه رفاعه که میگوید اگر کسی تبییت نیت سفر نکرده و قبل از ظهر حرکت کند، باید روزه بگیرد، میگوید اینکه بین قبل و بعد از ظهر تفصیل داده شده، مقسم موردی است که از اول شب نیت خروج داشته باشد، در این مقسم بین قبل و بعد از ظهر فرق وجود دارد، بعد از توجه به صحیحه رفاعه، از اول مقسم را متعارف قرار میدهیم، معمول این است که از اول نیت میکنند، چنین اشخاصی اگر قبل از ظهر حرکت کند، باید افطار کند، و اگر بعد از ظهر حرکت کند، باید روزه بگیرد، و بالاولویه استفاده میشود که اگر کسی که بعد از ظهر حرکت میکند، از شب قصد سفر نداشته باشد، باید روزه بگیرد، اینطور نیست که قسم اول را به خصوص متعارف حمل کنیم و بعد ذیل را برای اعم از متعارف و غیر متعارف بگیریم، این خلاف ظاهر است، اگر اینطور معنا کردیم، با در نظر گرفتن صحیحه رفاعه، این روایت از روایتی که بین تبییت و عدم تبییت نیت سفر تفصیل میدهد، اخص مطلق میشود، این روایت میگوید یک قسم از صورت تبییت که خروج قبل از ظهر است، افطار کند، پس، این روایت ادله تبییت را که میگوید در صورت تبییت مطلقا باید افطار کند، تقیید میزند، این تقریبی بود که میگفتم، حالا اگر آن احتمال را نگوئیم که عرض کردم شاید مرحوم آقای حکیم نیز که این روایت را ذکر نکرده،
«یَعْرِضُ لَهُ السَّفَرُ»
[6]
را به معنای قصد سفر گرفته، و معنای مرحوم آقای خوئی برای روایت عیص را بگوئیم، میتوانیم به گونهای بیان کنیم که روایت حلبی و روایات مفصله بین قبل و بعد از ظهر را از روایات مفصله بین تبییت و عدم تبییت نیت سفر اخص مطلق کنیم و تخصیص بزند که مسئله انقلاب نسبت است، این یک تقریب است.
تقریب و معنای بهتری به ذهن من آمد که نیازی به آن مقدمات ندارد و بعد دیدم که مرحوم آقای خوئی نیز همین تقریب را ذکر کرده،
[7]
و آن این است که به وسیله صحیحه رفاعه تفصیل قائل شدیم و گفتیم کسی که میخواهد قبل از ظهر خارج شود، اگر از شب نیت سفر کرده، افطار کند، و اگر در روز به فکر سفر افتاد، روزه بگیرد، حالا اگر بگوئیم که در مورد خروج بعد از ظهر نیز همین تفصیل هست، در سفر قبل از ظهر و سفر بعد از ظهر بین تبییت و عدم تبییت نیت سفر تفصیل هست، قبل از ظهر به دلیل صحیحه رفاعه بین تبییت و عدم تبییت نیت سفر تفصیل هست، و در بعد از ظهر به دلیل اینکه خواستیم ادله تفصیل نیت را حفظ کنیم، اگر اینچنین عمل کنیم، به طور کلی روایات زوال را کنار گذاشتهایم، به خاطر اینکه روایاتی که بین زوال و غیر زوال تفصیل میدهد، سفر قبل از ظهر را به وسیله صحیحه رفاعه از کار انداختیم و سفر بعد از ظهر را به وسیله روایات تبییت میخواهیم از کار بیندازیم، و این به این معنا است که روایات زوال هیچ نقشی ندارد، برای اینکه روایات زوال طرح نشود، ناچاریم که بگوئیم بعد از ظهر را باید روزه بگیرد و تفصیلی نیست و تفصیل درباره قبل از ظهر است، این را مرحوم آقای خوئی قائل شده و فرمایش درستی است، اگر در صحیحه رفاعه معنای مرحوم آقای خوئی را بگوئیم، این تفصیل درست است. اما این معنا روشن نیست و نظر مرحوم آقای خوئی را از راه دیگری قائل شدیم که ببینیم اکثریت افراد از تحت کدامیک از عامین خارج میشود.
کلام مرحوم محقق در معتبر و نقد آن
بحث دیگر این است که مرحوم محقق در معتبر
[8]
فرموده که کسی که از شب نیت سفر داشته باشد، اصلاً در روز صائم نیست،
﴿أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ﴾
[9]
نمیگوید این روزه را بگیرید.
به نظر میرسد که این فرمایش تمام نباشد، از روایات نیز استفاده میشود که از شب نیت سفر داشته باشد یا نداشته باشد، مادامی که در وطن است، صائم است، صائم است که یخرج الی السفر، منتها صومی هست که اسقاط قضا میکند و آن در مورد صائمی
است که تمام وقت صائم باشد یا به تمام وقت تنزیل شده باشد، در مسئله نیت بعضی از موارد به تمام وقت تنزیل شده، حالا ممکن است مقداری از این تمام وقت در سفر و مقداری در حضر باشد، و صومی هست که اسقاط قضا نمیکند، صائم نیمه نیز صائم است و کفاره حنث صوم دارد، اگر کسی از اول نیت کرده بود که قبل از ظهر خارج شود، اگر قبل از ظهر خارج شد، نباید در سفر روزه بگیرد، این نیت صوم کرده اما نیت صوم کامل نکرده، حالا اگر از سفر منصرف شد، به نظر مختار روزه او صحیح است، نظیر این مسئله این است که در موردی که قصد اقامه کرده و باید نماز تمام خوانده شود، توجه نداشت و اشتباه کرد و به نیت قصر نماز را شروع کرد و در اثر سهو چهار رکعت خواند و سلام داد، این در عروه نیز هست که این کافی است، به خاطر اینکه وظیفه این بود که نماز چهار رکعتی بخواند و قصد قربت نیز داشته باشد و او چنین عمل کرده، دیگر قصد عنوان أربعة رکعات معتبر نیست، حالا اینجا اگر کسی در ماه مبارک رمضان قصد کرده بود که قبل از ظهر حرکت کند و روزه را در سفر افطار کند اما در اثر غفلت یا خواب روزه کامل در حضر گرفت، اگر قصد قربت داشته باشد، به نظر مختار این کافی است، در جواهر تصور دیگری دارد که آن تمام نیست.
[10]
[3]
. مستمسك العروة الوثقى، ج11، ص: 274، كما هو مشهور بين الأصحاب. و عن بعض: نسبته إلى الشهرة العظيمة، و ص306، و لا يتضح الفرق بين المحاذاة و بين نفس الميقات، فان لسان الأدلة في الجميع على نحو واحد.
[4]
. تهذيب الأحكام، ج5، ص: 54، ح164 و ج8، ص310، ح1152 «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَوْ أَنَّ عَبْداً أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ نِعْمَةً أَوِ ابْتَلَاهُ بِبَلِيَّةٍ فَعَافَاهُ مِنْ تِلْكَ الْبَلِيَّةِ فَجَعَلَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يُحْرِمَ بِخُرَاسَانَ كَانَ عَلَيْهِ أَنْ يُتِمَّ». و وسائل الشيعة، ج11، ص: 327، ح14930.
[8]
. المعتبر في شرح المختصر، ج2، ص: 716، و لنا قوله تعالى ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيٰامَ إِلَى اللَّيْلِ.
[10]
. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج17، ص: 138، و دعوى عدم النية مع التبييت مع عدم جريانها في المتردد يدفعها منع المنافاة بين نية الصوم و نية السفر.