موضوع:
شرائط صحت روزه/ شرطیت مسافر نبودن/ مستثنیات صوم در سفر/استثناء سه روز روزه حاجت در سفر/ مسافر جاهل به حکم و موضوع
شرط پنجم: مسافر نبودن- مستثنیات روزه در سفر- استثناء سه روز روزه حاجت در سفر- حکم جاهل به حکم و ناسی در مورد روزه در سفر- بررسی روایات
بحث در شرائط صحت صوم بود.
در این جلسه، استاد دام ظله، ابتدا، در مسئله مستثنیات صوم در سفر، بحث جواز یا عدم جواز صوم نافله در سفر را پی میگیرند، و سپس، مسئله مسافر جاهل به حکم و موضوع را مورد بررسی قرار میدهند.
استدراک
از اینکه گفتم علی بن حدید تضعیف شده، میخواهم تجدید نظر کنم، از قبیل اسناد کامل الزیارات یا تفسیر علی بن ابراهیم بودن دلیل برای توثیق او نیست، اما مطلب دیگری هست که بنابر نظر مختار علامت وثاقت است و آن روایت ابن ابی عمیر در تهذیب
[1]
و استبصار
[2]
از علی بن حدید است، منتها سندی که در تهذیب و استبصار هست، تصحیف شده است، کلمه «عن» در «ابن ابی عمیر عن علی بن حدید» به احتمال بسیار قوی تصحیف واو است، به خاطر اینکه به خاطر ندارم که ابن ابی عمیر از جمیل بن دراج با واسطه نقل کرده باشد، جمیل بن دراج شیخ بلا واسطه ابن ابی عمیر است که بسیار از او روایت دارد و در عدهای از موارد به همراه علی بن حدید با واو عاطفه از جمیل بن دراج روایت دارد، کافی همین روایت را با مقداری تفاوت در طریق آن نقل کرده که ابن ابی
عمیر مستقیم از جمیل بن دراج نقل کرده، از این ناحیه نیز که ابن ابی عمیر از علی بن حدید روایت کرده باشد، نمیتوانیم توثیق کنیم، شیخ ابن ابی عمیر نیست.
اما مرحوم کشی روایاتی نقل کرده که از آنها استفاده میشود که امام علیه السلام به او عنایت داشتهاند و او را ثقه میدانستند، ممکن است که در سند مناقشه شود اما مضمون روایت این است که درباره هشام بن الحکم از علی بن حدید سؤال کن، راوی میگوید اگر حرفی زد، حرف او متبع است، میفرمایند حرف او متبع است، منتها در مقابل مرحوم شیخ طوسی در تهذیب میگوید مضعف جداً. ولی به نظر میرسد که اگر مرحوم شیخ در تهذیب اول مضعف جداً ذکر کرده، بر این عقیده باقی نمانده است، شاید قدحی که درباره یونس بن عبد الرحمن و هشام بن حکم بوده، منشأ اولی تضعیف مرحوم شیخ بوده، اما در فهرست که کتاب بعدی ایشان است و در آن به تضعیف و توثیق اشخاص عنایت داشته، تضعیف نکرده و از این نظر برگشته است.
مرحوم نجاشی نیز که ملتزم به تضعیف و توثیق اشخاص است، در اینجا تضعیفی ندارد، و از طرفی دیگر، علی بن فضال که در نهایت وثاقت بوده، کتاب او را نقل کرده، و در اکثر روایات او که شاید به دویست روایت برسد، احمد بن محمد بن عیسی با تعبیر احمد بن محمد یا احمد بن محمد بن عیسی یا ابو جعفر هست که در حدیث قوی بوده و چنین شخصی از کسی که مضعف جداً است، به این اندازه روایت نمیکند، پیداست که برای احمد بن محمد بن عیسی که بلا واسطه با او معاشرت داشته، این اعتقاد نبوده، و حسین بن سعید که از اجلاء است و محمد بن عبد الجبار که از ثقات مهم است، از او روایات متعدد دارند، برای اینها شیخ قرار گرفته، ظاهراً مرحوم شیخ به آن دلیل اول تضعیف کرده بوده و بعد برگشته است، احمد بن محمد بن عیسی نیز از زمره کسانی بوده که درباره یونس بن عبد الرحمن و هشام بن حکم قدح داشته و بعد برگشته، به وسیله بعضی از روایات و بعضی از آراء مورد پسند سلیقه آنها نبوده و قدح میکردند و بعد متوجه اشتباه شدهاند و برگشتهاند، اعتماد مشایخ به علی بن حدید و اکثار روایت از او، مخصوصاً احمد بن محمد بن عیسی، علامت اعتماد به او و وثاقت او است و ظاهراً مرحوم شیخ نیز از این تضعیف برگشته است.
استثناء سه روز روزه حاجت در سفر
بحث در استثنای ثلاثة أیام للحاجه در مدینه بود، مطلبی به ذهنم آمده که آقایان این را ندارند، این است که دلیل معتبر عامی نداریم که اثبات کند که صوم ثلاثه به هر شکلی انجام شود، صحیح است و از ادله تحریم مستثنی است، فقط روایت خاصی هست که از آن روایت استثنا را میفهمیم و نمیتوانیم بعضی از خصوصیات روایت را الغا کنیم، لذا نمیتوانیم از مورد روایت تعدی کنیم و توسعهای در استثنا قائل شویم، مورد روایت این است که به شکل مخصوصی دستور داده شده، اگر از این کمتر انجام شود، آن منظور برآورده شدن حوائج که امام علیه السلام به خاطر آن این دستور را دادهاند، حاصل نمیشود، استثنا را نیز از همین میفهمیم که صوم استحباب دارد، بنابراین، اگر کسی در چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه روزه بگیرد اما سایر خصوصیات را انجام ندهد، همانطور که دلیل نداریم که منظور حاصل شده باشد، برای استثنای از تحریم یا تنزیه نیز نداریم، بهتر این است که مورد استثنا را به مورد روایت منحصر کنیم، بعصی صلات را نیز ضمیمه کردهاند و لصلاة الحاجه گفتهاند، اما اینها در عروه نیست و اکثر کلمه صلات را ندارند.
حکم جاهل به حکم و ناسی در مورد روزه در سفر
در ادامه مورد پنجم از شرایط صحت صوم گفتیم:
«و أما المسافر الجاهل بالحکم لو صام فیصح صومه و یجزیه حسبما عرفته فی جاهل حکم الصلاة إذ الإفطار کالقصر و الصیام کالتمام فی الصلاة لکن یشترط أن یبقی علی جهله إلی آخر النهار و أما لو علم بالحکم فی الأثناء فلا یصح صومه و أما الناسی فلا یلحق بالجاهل فی الصحة».
«و أما المسافر … إذ الإفطار کالقصر و الصیام کالتمام فی الصلاة»،
در باب نماز روایت حکم کرده که نماز صحیح است و روایت دیگری هست که میگوید
«إِذَا قَصَّرْتَ أَفْطَرْتَ وَ إِذَا أَفْطَرْتَ قَصَّرْتَ»
[4]
، قهراً روزه نیز صحیح است،
«لکن یشترط أن یبقی علی جهله إلی آخر النهار»،
مانند اینکه در اثناء نماز متوجه شود که وظیفه مسافر قصر است و دیگر نمیتواند آن نماز را تمام کند، اجزاء در جائی است که بعد از فراغ از نماز متوجه شود،
«و أما لو علم
… فلا یلحق بالجاهل فی الصحة»،
این مطلب در صلات نیز هست، در باب صلات مرحوم سید میگوید وقتی کسی جاهل به اصل حکم است و نمیداند که وظیفه مسافر قصر است، نیازی به اعاده و قضا ندارد، اما کسی که این وظیفه را میداند و فروع این مسئله را نمیداند، اصل اینکه مسافر واجب است نماز را قصر بخواند، در میان شیعه از ضروریات است اما در بسیاری از فروع آن اختلاف نظر وجود دارد، چنین شخصی اگر در وقت یا خارج وقت فهمید، باید اعاده و قضا کند، و همچنین اگر حکم اصل مسئله و فروع آن را میداند اما در موضوع اشتباه کرده و گمان کند که از هشت فرسخ کمتر است، حکم این نیز مانند جاهل به فروع است که مجزی نیست، اما در مورد ناسی، اگر در وقت، رفع نسیان شد، باید اعاده کند، و اگر بعد از وقت رفع نسیان شد، قضا لازم نیست، مرحوم سید این تفصیل را آنجا قائل است.
[5]
در معنای عبارت صلات به مشکل افتادهاند، ایشان بعد این فرض را مطرح مینماید که کسی نسیان حکم و سفر ندارد اما نسیاناً نماز را تمام کرده، این را چگونه میتوان تصور کرد؟ مرحوم آقای خوئی میفرماید باید این عبارت را توجیه کنیم و بگوئیم مراد از ناسی ساهی است،
[6]
ولی به نظر میرسد که لازم نیست توجیه کنیم و نسیان را به همان معنای ظاهری خود میگیریم، گاهی انسان حکم و سفر را میداند اما بعد از خواندن مثلاً دو رکعت، رکعات از ذهن او میرود، اول میدانسته که دو رکعت خوانده اما بعد رکعت دوم از ذهن او خارج میشود تا وقتی که میخواهد سلام دهد، به تخیل دو رکعت سلام میدهد، این غیر از این است که سفر از ذهن خارج شود، آن که فرض کرده که نسیان ندارد، سفر از ذهن او خارج نشده، حکم مسافر از ذهن او خارج نشده، ناسی رکعت شده، آنجا ایشان حکم را به گونهای دیگر ذکر میکند، حالا روایات را میخوانم تا ببینیم از آنها چه استفاده میشود.
بررسی روایات
صحیحه عُبَیْدِ اللَّهِ
الْحَلَبِیِّ «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع
صَلَّیْتُ الظُّهْرَ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ وَ أَنَا فِی السَّفَرِ قَالَ أَعِدْ»
.
[7]
عبید الله حلبی از اجلاء روات است و بزرگ خاندان حلبیها و در رأس آنها است و کتاب او مورد عنایت امام علیه السلام بوده و حضرت کتاب را نیز تأیید کردهاند، به همین جهت این احتمال که مسئله را نمیدانسته، در مورد او خیلی بعید است، باید بگوئیم که فراموش کرده بوده که مسافر است و کما فی السابق از روی غفلت نماز را تمام خوانده، پس، جهل به موضوع داشته و به احتمال قوی مسافر بودن را فراموش کرده بوده، حضرت فرمودهاند، بالاولویه حکم عامد نیز از این استفاده میشود.
در روایت اعمش و حدیث شرایع الدین هست که
«وَ مَنْ لَمْ یُقَصِّرْ فِی السَّفَرِ لَمْ تُجْزِ صَلَاتُهُ- لِأَنَّهُ قَدْ زَادَ فِی فَرْضِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
[8]
. در زیادی فریضه نسبت به عالم و جاهل و همه فروض آن باطل است.
این دو روایت از روایات عام است، البته روایت عبید الله حلبی به گونهای دیگر نیز قابل تصویر هست، و آن این است که اینکه میگوید من فراموش کردم، از باب مثال است و یعنی فرضاً من، حکم فرضی اشخاص را سؤال میکند، اینجا حلبی نیز باشد، اشکالی ندارد.
صحیحه زُرَارَةَ وَ ابْنِ مُسْلِمٍ «قَالا قُلْنَا لِأَبِی جَعْفَرٍ ع
رَجُلٌ صَلَّی فِی السَّفَرِ أَرْبَعاً أَ یُعِیدُ أَمْ لَا قَالَ إِنْ کَانَ قُرِئَتْ عَلَیْهِ آیَةُ التَّقْصِیرِ وَ فُسِّرَتْ لَهُ فَصَلَّی أَرْبَعاً أَعَادَ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ قُرِئَتْ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَعْلَمْهَا فَلَا إِعَادَةَ عَلَیْهِ».
تعبیر
«فسرت له»
را به دو گونه میتوان معنا کرد که یکی از آنها خالی از ظهور نیست و اقلاً قدر متیقن آن است؛
یکی این است
که همین مطلب
﴿لا جناح﴾
که در آیه است،
[10]
برای او تفسیر شده که به معنای جواز نیست و تحتم دارد، اینجا باید اعاده کند، گرچه فروع مسئله را نمیداند، پس، در مورد خصوصیات باید بر طبق قواعد اولیه مشی کنیم که اقتضای اعاده دارد، روایت
میگوید نسبت به جاهل به اصل کلی سفر که با عامه محشور بوده و مانند عامه گمان میکرده، معذور است، اما کسی مانند امامیه که فروع مسئله را نمیداند و اصل مسئله را میداند، معذور نیست، ظاهر این روایت این است.
معنای دوم این است
که بگوئیم مسئله از نظر حکم کلی شرعی روشن شده و حد و حدود موضوع نیز برای او تفسیر شده که مراد از سفر هشت فرسخ است و شرائط بیان شده، یعنی فسرت له تمام التفسیر، پس، کسی که فروع مسئله را نمیداند، از قبیل این عالمی است که حکم به اعاده شده، نخواهد بود، به خاطر اینکه هنوز برای این فقط مقداری از تفسیر روشن شده و تفسیر به طور کامل نشده است.
ولی به نظر میرسد که اگر در معنای اول ظهور نداشته باشد، در معنای دوم و تفسیر با آن وسعت ظهور ندارد و در بقیه باید بر طبق قواعد اولیه مشی شود.
[5]
. العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج2، ص: 161، مسأله3، لو صلى المسافر بعد تحقق شرائط القصر تمامافإما أن يكون عالما بالحكم.
[6]
. موسوعة الإمام الخوئي، ج20، ص: 367، و لا يخفى أنّ عبارة المتن في المقام أعني قوله: و أمّا إذا لم يكن ناسياً للسفر.
[10]
. سوره نساء، آیه31 « وَ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاَةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوّاً مُبِيناً».