موضوع:
موجبات قضاء و کفاره مفطرات مذکوره/ کفاره در صورت عجز از خصال ثلاث/فقهای قائل به قول جمع بین استغفار و صدقه/ مساله تمکن از پرداخت کفارات بعد از استغفار و مختار ما
خلاصه این جلسه
بحث در کفاره در صورت عجز از خصال ثلاث بود.
در این جلسه، استاد دام ظله، ابتدا، در ادامه توضیح مدرک بودن یا نبودن قاعده المیسور برای عبارت عروه درباره تخییر بما أمکن از هیجده روز یا صدقه بما یطیق، در صورت عجز از صدقه بما یطیق، به منظور بررسی بود و نبود قول به جمع بین استغفار و صدقه، عبارات و اقوال فقهاء را نقل مینمایند، و سپس، این مطلب عروه را مورد بررسی قرار میدهند که بعد از استغفار، تمکن از پرداخت کفارات حاصل شود.
قائلین به قول جمع بین استغفار و صدقه
بعضی از آراء و احتمالاتی که گمان میکردم سابقه ندارد، بعد از مراجعه دیدم که سابقه دارد، این را که آقای خویی فرمود که بین استغفار و صدقه جمع میکنیم،
[1]
شیخ در استبصار دارد،
[2]
من نیز این را که در صورت عجز از مرتبه قبلی، بین استغفار و صدقه جمع میشود، قائل هستم اما میگفتم که مراد استغفاری است که شخص در تمام مراتب باید داشته باشد تا کفاره اثر خودش را داشته باشد، چه کفاره اولیه که مخیر بین سه چیز است و چه مراتب بعدی بدون استغفار فایده ندارد، ولی شیخ که در مراحل بالا اسمی از استغفار
نبرده، به صدقه که میرسد، صدقه و استغفار میگوید، این ظاهرش این است که به این صورتی که میخواستم عرض کنم، نمیخواهد بفرماید، خصوصیتی در این مرحله قائل است، خلاصه، شیخ در استبصار اینگونه دارد.
در تهذیب قولی دارد که هیچکدام از این اقوالی نیست که تا حالا صحبت کردیم و در این کتابهای معمولی نیست، البته تهذیب در ابتدا مطلبی نقل میکند که آن مطلب برای خودش نیست، متن، مقنعه شیخ مفید است که تهذیب شرح آن است، فتوای او بعد معلوم میشود، از
«یدل علی ذلک»،
نسبت به مقداری از آن دلیل میآورد، بعضی از قسمتها که فتوای خودش است، با آن عبارت مقنعه که قبلاً آورده، تطبیق نمیکند.
عبارت تهذیب این است:
«… فَمَتَی لَمْ یَقْدِرْ عَلَی وَاحِدٍ مِنْهَا یَصُومُ مَا یَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ یَتَصَدَّقُ بِمَا یُمْکِنُهُ … وَ قَدْ قِیلَ إِنَّهُ یَصُومُ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً بَدَلًا مِنَ الْعِتْقِ وَ الْإِطْعَامِ
».
«
فَمَتَی لَمْ یَقْدِرْ عَلَی وَاحِدٍ مِنْهَا
»، از این سه چیز، «
یَصُومُ مَا یَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ یَتَصَدَّقُ بِمَا یُمْکِنُه
»، هیچ
اسمی از هجده روز نبرده، در آن سه روز اولی که کسی قادر نشده، قاعده میسور را جاری کرده، قاعده میسور اقتضاء میکند که هر مقداری از آنها را که ممکن است، انجام دهد، قاعده میسور را در عتق رقبه جاری نکرده که بگوییم منظور از میسور از عتق رقبه، مقداری از آن را آزاد کند، در آن میسور را منطبق نکرده اما به صدقه و اطعام تطبیق داده، پس، هیجده روز اصلاً مطرح نیست.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله):
میخواهم بگویم به دلیل اینکه میخواهد بدل قرار بدهد، تخییر هیچ وجهی ندارد، این «واو» یا تصحیف «أو» است، در کتابهائی که مراجعه میکردم، «واو» و «أو» به هم تصحیف شده، و یا مراد این است که این دو چیز بدل واقع میشود، به خاطر اینکه اصل مبدل آن تخییری است، این بدل آن و آن بدل آن دیگری است، علی القاعده مراد این است.
و در ادامه می
فرماید «
وَ قَدْ قِیلَ إِنَّهُ یَصُومُ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً بَدَلًا مِنَ الْعِتْقِ وَ الْإِطْعَام»،
مختار ایشان این نیست، ایشان بعد از دسته اول به سراغ قاعده میسور رفته است.
مرحوم شیخ مفید نیز اینگونه به سراغ قاعده میسور رفته: «
فمن لم یجد العتق و لا الإطعام و لم یقدر علی صیام الشهرین علی التمام صام ثمانیة عشر یوما متتابعات لکل عشر مساکین ثلاثة أیام فإن لم یقدر علی ذلک فلیتصدق بما أطاق أو فلیصم ما استطاع بذلک جاءت الآثار عن آل محمد ص
»
[4]
،
که اگر عاجز شد، هیجده روز «
متتابعات لکل عشر مساکین ثلاثة أیام
»، بعد از این به سراغ قاعده میسور رفته،
«
فإن لم یقدر علی ذلک فلیتصدق بما أطاق أو فلیصم ما استطاع بذلک جاءت الآثار عن آل محمد ص
»،
ایشان میگوید آثار اینگونه است که در مرحله بعد از هیجده به عنوان بدلیت از اینها است، بدلیت نیز با میسور بدلیت است، بدلیت هر دو است
، «
فلیتصدق بما أطاق أو فلیصم ما استطاع
».
مرحوم سید مرتضی در جمل العلم نیز همینطور دارد، میگوید «
فمن لم یقدر علی شیء من الکفارة المذکورة فلیصم ثمانیة عشر یوما متتابعات، فإن لم یقدر تصدق بما وجد و صام ما استطاع
»
[5]
، من
حدس میزدم که «
أو صام من استطاع
» باشد که مطابق با تعبیر مرحوم شیخ مفید باشد، بعد دیدم که مرحوم ابن براج در شرح جمل العلم همین عبارت را با «أو» نقل میکند و بعد میگوید آن که نقل کرده،
«
فکما ذکره
»، مطلب همینطور است، «
و لا خلاف بین أصحابنا فی جوازه و صحته
».
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله):
جمل العلم را مستقل نگاه نکردم، جمل العلم در ینابیع را نگاه کردم که این اشتباه زیاد دارد، ممکن است جمل العلم مستقل «أو» داشته باشد.
[6]
البته اینطور نیست که «لا خلاف» باشد،خلاف بسیار است، مرحوم شیخ در جاهای دیگر به گونهای دیگر دارد، از مرحوم ابن جنید و مرحوم صدوق
[7]
به گونهای دیگر نقل شده، اصلاً مرحوم صدوق هیجده روز را نگفته و تصدق ما یطیق گفته،
[8]
علی ای تقدیر، سابقین در نحوه پیاده کردن قاعده میسور اختلاف بسیار دارند که بعد از آن ثلاثه است یا بعد از بدلی
است که شرع تعیین کرده و آن بدل یک یا دو چیز است، به همین جهت کشف کنیم که اجماعی است، این است که در درجه اول اینها کفاره است، حالا اینکه مخیره یا مرتبه است، اختلافی است، اما اینکه اینها بدل خاصی دارد یا ندارد، بسیاری از کتابها مانند کافی مرحوم ابی الصلاح
[9]
اصلاً بدل ذکر نکردهاند، مرحوم سلار در مراسم
[10]
میگوید کفارات همینها است که من میگویم، بدل ذکر نکرده، بسیاری از کتابها استغفار ننوشتهاند، اینکه به طور مسلم مانند استغفار هست، از شرایع به بعد است و شیوع پیدا کرده، در قبلیها به طور مقطوع نیست، بعضی دارند و بسیاری حتی استغفار نیز ندارند.
حالا منظور این است که اگر در مورد روایت علی بن جعفر که آقایان تعبیر صحیحه میکنند، اشکال سندی نکنیم، اخذ به روایت هیچ محذوری ندارد و گفته شود که ممکن است آن چند چیز بدل الزامی ندارد منتها استغفار که دستور عام دارد، هست، آن روایات یتصدق بما یطیق از باب استحباب و افضلیت است، و این خلاف اجماع نیز نخواهد بود، به خاطر اینکه بسیاری از قدماء اصلاً غیر از آن سه چیز را ذکر نکردهاند. اما به نظر مختار سند روایت اشکال دارد، و برای کنار گذاشتن تصدق بما یطیق دلیلی وجود ندارد و حدود هیجده نفر از قدیم و جدید قائل به یتصدق بما یطیق هستند، از قدماء، مانند مرحوم ابن جنید
[11]
و مرحوم صدوق
[12]
و ظاهراً مرحوم کلینی
[13]
و مرحوم شیخ
[14]
و مرحوم یحیی بن سعید در جامع
[15]
قائل هستند.
عبارت عروه در صورت تمکن از پرداخت کفارات بعد از استغفار
بحث دیگر این است که درباره استغفار عبارتی در عروه
[16]
دارد که در مرحله آخر استغفار است و اگر بعد از کفارات دیگر تمکن پیدا کرد، باید کفارات را بپردازد. بحث این است که اگر این بدل قرار گرفته، طبعاً باید مجزی باشد، چگونه ایشان اینگونه تعبیر میکند؟
نظر آقای حکیم
مرحوم آقای حکیم
[17]
میفرماید که اگر کفارات را واجب فوری ندانیم، در اینطور موارد که لم یقدر گفته میشود، ظهور اولی این است که اگر کسی در ظرف واجب و ظرف عمل تمکن نداشت، به مراحل بعد تنزل پیدا میکند، نظیر آیه شریفه
﴿فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً﴾
[18]
که آقایان میگویند بین الحدین موظف هستید که نمازی با وضو بخوانید، حالا که بین الحدین آب ندارید، تیمم کنید، اگر وقت عمل موسع است، در تمام وقت وسیع مراد است، بنابراین، اگر کسی استغفار کرد و بعد تمکن پیدا کرد، باید کفایت نکند، به خاطر اینکه در ظرف عمل بنابر وسعت وقت پرداخت کفارات باید مجزی نباشد، اینطور نیست که فقط استغفار مجزی نیست، اگر غیر از استغفار، مراتب بعدی را انجام داد و بعد نسبت به مراتب قبلی تمکن پیدا کرد، باید مرتبه قبلی را انجام دهد. بعد ایشان میفرماید چیزی قرینه است که باید از این ظهور اولی رفع ید کنیم، و آن این است که بسیار نادر است که تا آخر عمر به تصدق بما یطیق قدرت نداشته باشد، لذا در اینجا مراد عجز مستقر تا آخر عمر نیست و مراد یا عجز عرفی است، چه اماره داشته باشد و چه نداشته باشد، یا بگوئیم عجزی که اماره بر تمکن نداشته باشد، و بعد مطلب دیگری میفرماید.
اشکال به آقای حکیم
در این قسمت کلام ایشان مناقشهای وجود دارد، و آن این است که اولاً، در حمل مطلق به فرد نادر، عرف مساعد نیست، اما اگر حکم متعرض فرد نادر است، اینجا نمیتوانیم بگوئیم نباید حکم متعرض فرد نادر باشد، اگر بخواهیم مطلق انسان را به خنثی حمل کنیم، عرفی نیست، اما مسائلی که میخواهند درباره خنثی بیان کنند، حکم در مورد
خنثی و فرد نادر است و این عرفی است. و ثانیاً، اینکه ایشان میفرماید به خاطر اینکه نادر است، باید این حرف را بزنیم، در عجزی که اماره عرفی بر تمکن مادام العمر نباشد، اینکه اگر اصل آن نادر باشد، ثبوتاً کسی باشد که به صدقه بما یطیق مادام العمر قدرت نداشته باشد، نسبت به این موردی که اماره امکان برای او نباشد، نادرتر میشود و ممکن است اصلاً هیچ موردی پیدا نشود، در همه موارد اماره این مطلب هست که تا آخر عمر مقداری امکان هست، اگر اصل آن نادر باشد، نداشتن اماره نادرتر است. اینجا میخواهم فرمایش ایشان را حمل به صحتی بکنم، ایشان بعد تعبیری دارد و میفرماید عجز عرفی مطلقا أو مع عدم الظهور، ایشان میخواهد به عجز عرفی قید بزند، میفرماید عجز عرفی هر جا باشد یا مقیداً به صورتی که اماره ظهور نباشد، به خاطر اینکه ایشان میخواهد بفرماید که در بعضی از موارد عجز عرفی، امکان بعدی هست، بگوئیم آن موارد کافی نیست، در مواردی که عرفاً عاجز باشد و امارهای بر تمکن نیز نباشد، در آنجا مراتب بعدی نسبت به مراتب قبلی بدل قرار میگیرد، مراد این باشد و ظاهر نیز همین است و مراد در تمام عمر نیست.
ایشان عجز عرفی را توضیح نداده، بعد از اینکه ایشان فرض کرده که موضوع حکم عبارت از استغفار یا کفارات دیگر مادام العمر است و میفرماید ظهور اینکه اگر قادر نشدید، این است که در ظرف واجب قادر نشدید، اینجا مراد از عجز عرفی چیست؟ به نظر میرسد که مراد ایشان این است، اینجا مثالی عرض کنم، اگر امام معصوم به کسی خبر دادند که تا زمان معینی زنده میماند و قدرت نیز خواهد داشت و او به این خبر یقین پیدا کرد، اگر به چنین شخصی گفته شد اگر متمکن باشی، فلان کار را انجام بده، و فرض این است که این کفارات موسع است و تا آخر مجزی است، به چنین شخصی که یقین دارد بیست سال دیگر میتواند این کار را انجام دهد، آیا در اینجا نیز عرف میگوید که انجام مرتبه بعدی در حال حاضر کافی است؟ ممکن است ایشان بخواهد بگوید در مواردی که اماره ظاهر است که بعداً متمکن خواهد شد و مشکلی ندارد، کافی نیست، اما اگر نمیداند که تا آخر متمکن میشود، در بسیاری از موارد عجز اینگونه است، اگر در عجز عرفی قطع داشته باشد که بعداً تمکن پیدا خواهد کرد، به مراحل بعدی تنزل پیدا نمیکند،
و اگر قطع ندارد و به حسب جریان عادی به مقدار مدت متناسب با عمل مورد نظر عاجز است، مدت عجز نسبت به هر چیزی به تناسب خودش توسعه و تضییق پیدا میکند، گاهی عجز در مدت پنج روز و گاهی پنجاه سال است، مراد ایشان از عجز عرفی مقدار متعارف است، در اینطور موارد تا آخر عمر نمیگوید و مدت کوتاهی نیز نمیگوید، مراد بین بین است.
نظر ما در مساله
به ذهن میرسد که میتوانیم عجز عرفی را در باب ظهار بگوئیم، چون اثر ظهار عدم جواز مباشرت است، اینجا عجز مادام العمر نیست و مقداری است که قابل تحمل نیست و حرج وجود دارد. خلاصه، میتوانیم بین ظهار و موارد دیگر فرق بگذاریم و اینطور نیست که مرحوم آقای حکیم فرموده که میتوانیم از ظهار به موارد دیگر تعدی کنیم، در باب ظهار خصوصیتی دارد که در موارد دیگر نیست. ولی استغفار یا چیزهای دیگری غیر از باب ظهار، ممکن از بیش از اینها باشد، اگر بیشتر شد، چیزی میتوانیم ادعا کنیم، و آن این است که بگوئیم حکم ثبوتی دائر مدار عجز مادام العمر است که اگر شخص بداند عمر او بدون حرج و بدون مشکل وفا میکند و میتواند این را انجام دهد، اینجا این کفارات کافی نیست، فرض نیز این است که در حال حاضر پرداخت کفاره لازم نیست و موسع است، اما در متعارف موارد که قدرت ندارد، به حسب متعارف باید حکم قابل اجرا باشد، مثال اخبار معصوم به بقاء عمر را نمیتوان معیار برای این احکام قرار داد. این که نشد، همان انسداد صغیر مطرح میشود که از جعل حکم معلوم میشود که یا ثبوتاً یا اثباتاً موضوع حکم وسعتی دارد، در اینطور موارد میتوانیم بگوئیم که موضوع حکم اثباتاً توسعه دارد، اگر به وسیله اخبار معصوم ثبوتاً یقین به بقاء عمر دارد، به دلیل اینکه کفاره آنی نیست، این فعلاً کافی نیست، اما در متعارف موارد که در اکثر قریب به اتفاق آنها نمیداند، اثباتاً کافی است، وظیفه فعلی او همین است که استغفار کند و استغفار کافی است، و اگر به طور نادر بعد قدرت پیدا کرد، به دلیل اینکه اجزاء ثبوتی نیست، باید بپردازد، در یقین در اثر اخبار معصوم اثباتاً نیز کفایت نمیکند، در متعارف موارد اثباتاً اشکالی ندارد و عجز صدق میکند اما حکم ظاهری است که اگر بعد تمکن حاصل شد، باید کفارات را بپردازد و
استغفار کفایت نمیکند، اینکه مرحوم آقای حکیم از روایت ظهار استفاده حکم ظاهری کرده، درست نیست و از روایت ظهار نمیتوانیم حکم ظاهری کلی استفاده کنیم، به خاطر اینکه تحمل در ظهار ثبوتاً حرج دارد، در موارد دیگر به حسب حکم واقعی میگوئیم معیار این است که هر وقت متمکن شد، اما به حسب پیاده کردن، به دلیل اینکه در نوع موارد شخص نمیداند که قادر هست یا نیست، عجز عرفی کافی است و مقداری که عرف عجز حساب میکند، کفایت میکند.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله):
ظاهراً نیز ملزم به استغفار نیست، ثبوتاً هر وقت انجام داد اشکالی ندارد، با فرض اینکه اشکالی ندارد، ملزم نیست اما آن ادله دیگر و تنزل به مراحل بعدی هست.
[1]
. موسوعة الإمام الخوئي؛ ج21، ص: 381؛ «فإنّ مقتضى الجمع العرفي بين هذه الصحيحة و بين صحيحتي ابن سنان المتقدّمتين المتضمّنتين للتصدّق بما يطيق هو الجمع بين الأمرين و ضمّ أحدهما إلى الآخر، و هذا هو الأقوى».
[2]
. الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج2، ص: 96؛ «فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى ذَلِكَ تَصَدَّقَ مِمَّا يُطِيقُ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لَا يَعُودُ وَ قَدْ دَلَّ عَلَى ذَلِكَ الرِّوَايَةُ الْأَوَّلَةُ وَ يَزِيدُ ذَلِكَ بَيَاناً».
[7]
. مختلف الشيعة في أحكام الشريعة؛ ج3، ص: 444؛ «و قال ابن الجنيد، و الصدوق محمد بن بابويه في المقنع: يتصدّق بمايطيق».
[9]
. الكافي في الفقه؛ ص: 182؛ «فان تعمد الأكل .. فسد صومه، و لزمه القضاء بصيام يوم، و الكفارة عن كل يوم بعتق رقبة أو صيام شهرين متتابعين أو إطعام ستين مسكينا».
[11]
. مختلف الشيعة في أحكام الشريعة؛ ج3، ص: 444؛ «و قال ابن الجنيد، و الصدوق محمد بن بابويه في المقنع: يتصدّق بمايطيق».
[13]
. الكافي (ط – الإسلامية)؛ ج4، ص: 101؛ بَابُ مَنْ أَفْطَرَ مُتَعَمِّداً مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ أَوْ جَامَعَ مُتَعَمِّداً فِي شَهْرِ رَمَضَان.«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَفْطَرَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً يَوْماً وَاحِداً مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ قَالَ يُعْتِقُ نَسَمَةً أَوْ يَصُومُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ يُطْعِمُ سِتِّينَ مِسْكِيناً-فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ تَصَدَّقَ بِمَا يُطِيقُ».
[16]
. العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج2، ص: 208؛ «و إن لم يقدر على شيء منهما أستغفر الله و لو مرة بدلا عن الكفارة و إن تمكن بعد ذلك منها أتى بها».
[17]
. مستمسك العروة الوثقى؛ ج8، ص: 369؛ « فالأولى أن يقال: إنه إن بني على عدم فورية وجوب الكفارة، فتخصيص البدلية بالعجز المستمر و ان كان يساعده الارتكاز جداً…».