موضوع :
بررسی قیود سه گانه رضعات(کمال- توالی- ارتضاع از ثدی)
اشتراط ارتضاع از ثدی- احتمالات در معنای «ثدی واحد»- اشتراط توالی رضعات- اشتراط توالی در رضاع یوم و لیله- بررسی مضرّ بودن رضعه کامله یا مطلق رضاع- بیان نشر حرمت با خوردن شیر بریده- بیان عدم نشر حرمت درصورت مخلوط شدن شیر با غیر آن- حکم شیر خوردن از میت
خلاصه درس این جلسه
در این جلسه به بررسی قیود ثلاثه مذکورة در رضعات که عبارت از: 1ـ رضعة کامله، 2ـ رضعة متوالیه، 3ـ رضعة من الثدی، پرداخته، نظرات مختلف در این باب را طرح و نظر نهایی استاد مدظله بیان خواهد گردید.
قال المحقق فی الشرایع:
«و یعتبر فی الرضعات المذکورة قیودٌ ثلاثة: ان تکون الرضعة کاملة و أن تکون الرضعات متوالیةً و أن یرتضع من الثدی و یُرجَع من تقدیر الرضعة الی العرف و قیل أن یروی الصبی و یصدُرَ من قِبَل نفسه فلو التَقَمَ الثَدی ثُمَّ لَفَظَهُ و عاود فإن کان أعرضَ أوّلاً فهی رَضعةٌ و ان کان لابنیّة الإعراض کالتنفّس او الالتفاتِ الی ملاعب [به ضم میم یعنی سرگرم کننده و بازی کننده یا به فتح میم یعنی اسباب بازی[او الانتقال من ثدی الی آخر کان الکلّ رضعةً واحدةً و لو مُنع قبل استکماله الرضعةً لم یعتبر فی العدد.
ولابد من توالی الرضعات بمعنی أنّ المرأة الواحدة تنفرد بإکمالها فلو رضع من واحدةٍ بعض العدد ثم رضع من أخری بطل حکم الاول
]اگر بعض عدد را از یک زن شیر خورد و بقیه عدد را از دایه دیگر خورد آن رضعاتی که از زن اول خورده تأثیری در نشر حرمت نخواهد داشت و در تکمیل عدد نقشی ایفاء نمیکند زیرا فصل به زن دیگر آن رضعات را باطل میکند].
و لو تناوب علیه عدة نساء لم ینشر الحرمة ما لم یکمل من واحدةٍ خمسة عشرة رضعةً ولاءً ولا یصیر صاحب اللبن مع اختلاف المرضعات أباً ولا أبوه جدّاً ولا المرضعة أمّاً»
.
[1]
عمده این مباحث مورد بحث قرار گرفت تنها دو قسمت آن باقی ماند، یکی مسأله ارتضاع مستقیم از ثدی و دیگری برخی از فروع توالی رضعات و یکی این که ملاک توالی چیست؟ و دیگری این که آیا تنها در تقدیر عددی توالی معتبر است یا در رضاع یوم و لیله نیز توالی رضعات معتبر است.
بحث اول: اشتراط ارتضاع از ثدی
ارتضاع باید مستقیماً از ثدی باشد. از نظر اقوال هر چند صاحب جواهر میفرمایند
«فی قول مشهور»
[2]
لیکن شهرت بسیار قوی و قریب به اتفاق است و در امامیه تنها ابن جنید مخالف است
[3]
البته در بین عامه مخالفین وجود دارد و دلیل اشتراط علاوه بر شهرت قریب به اتفاق ظهور لفظ
«رضع من امرأة»
[4]
و
«ارتضع من ثدی واحد»
[5]
و
«أرضعت صبیاً»
[6]
است، متبادر از این عناوین شیر خوردن مستقیم از پستان است و گرنه.
«ولابد من ارتضاعه من الثدی فی قولٍ مشهور تحقیقاً لمسمّی الارتضاع فلو وُجِرَ فی حلقه أو أُوصِل الی جوفه بحُقنةٍ و ما شاکلها لم یَنشُر و کذا لو جُبِّنَ [از باب تفعیل ـ یعنی به صورت پنیر و جامد در آمد] فأکله جُبُناً»
.
[7]
ارتضاع باید از ثدی باشد؛ به چند دلیل:
دلیل اول:
این است که این مسئله تقریبا مورد اتفاق است و در امامیه مخالف این رأی بسیار نادر است البته در اهل سنت مخالف وجود دارد این أمر را شرط نمیدانند، به نظرم میآید که مخالف در مسئله ابن جنید است که این شرط را قائل نیست، لذا محقق «فی قول مشهور» تعبیر میکند ولی طبق تحقیق و مطابق شهرت بسیار قوی، شرط است که از ثدی باشد.
دلیل دوم:
مفهوم شیر خوردن و ارتضاع چنانچه قبلاً گذشت این است که از پستان بنوشد وگرنه اگر شیر را بدوشند و به کودک بنوشانند ارضاع و ارتضاع گفته نمیشود.
دلیل سوم:
به برخی از روایات نیز صاحب جواهر استدلال کرده است.
[8]
روایت چنین است.
«صحیحه علاء بن رزین
عن أبی عبدالله
علیه السلام: قال سئلته عن الرضاع؟ فقال: لا یحرم من الرضاع الاّ ما ارتضع من ثدی واحد سنةً»
.
[9]
احتمالات در معنای «ثدی واحد»
ثدی واحد را میتوان به اضافه به صورت ثدی واحدٍ و یا به صورت ثدی واحدٍ به نحو توصیف خواند و در توجیه معنای آن چند احتمال میتوان داد.
احتمال اول
اینکه ثدی واحدٍ به نحو توصیف باشد توضیح اینکه چون مسلّم است که در نشر حرمت لازم نیست از یک پستان مرضعه شیر بخورد و میتواند از هر دو پستان یک مرضعه شیر بخورد پس ثدی واحد کنایه است از مرئه واحده همان معنایی که در بعضی از روایات دیگر با تعبیر
«من امرأة واحدة»
[10]
اشاره شده است.
طبق این معنا تسمیه از باب تسمیة الکل باسم الجزء میباشد مثل اطلاق رقبه بر انسان که رقبه جزء انسان است و کلمه ثدی یذکّر و یؤنّث از این رو واحدٍ که مذکر است صفت ثدی شده است.
احتمال دوم
اینکه ثدی واحدٍ به اضافه خوانده شده یعنی شیر یک شخص و تعبیر واحد به اعتبار انسانیت دایه است که مصداق انسان است از این رو به واحد که مذکر است اضافه شده است یعنی واحد من الانسان.
لکن مبعّد این احتمال مطلبی است که در مباحث قبل به آن اشاره شده است
[11]
و آن اینکه گاهی در مورد زن صیغه مذکر اطلاق میشود و آن در جایی است که خصوصیت زن بودن دخالت ندارد بلکه بما أنه انسانٌ، اطلاق میشود یعنی به لحاظ نوع انسان نه به لحاظ صفت زن إطلاق میشود.
[12]
در قرآن کریم میفرماید:
﴿ وکانت من القانتین﴾
[13]
،
﴿انکِ کنتِ من الخاطئین﴾
[14]
اما اگر خصوصیت انوثیت دخالت داشته باشد خصوص صیغه مؤنث میآورند ملک الشعرای بهار در مورد پروین اعتصامی راجع به فوتش میگوید: «میان پردگیان بیقیاس پروین بود» یعنی در میان زنها شاعر [برجسته[ بود نمیخواهد شاعر علی وجه الاطلاق تعبیر کند.
خلاصه اگر عنایت به انوثیت نباشد و ملاک اعم باشد و لو خطاب، به زن است لکن زن را جزء عنوان عام قرار میدهد و عنوان مذکر را به عنوان نوعی که شامل دو صنف مذکر و مؤنث میشود به کار میبرد ولی در ما نحن فیه این اطلاق صحیح نیست. بله اگر مبنای سنّیها را کسی قائل باشد که گفتهاند اگر بچه شیر مرد را هم بخورد ]اگر نادراً در سینه مرد شیر پیدا شود] موجب نشر حرمت میشود در این صورت اشکالی نداشت که
«من ثدی واحدٍ»
به اضافه خوانده شود ولی بعد از آنکه در بین امامیه مسلّم است که ارتضاع باید از زن باشد و ارتضاع از مطلق انسان کفایت نمیکند در این صورت مشکل است که تعبیر واحدٍ به صورت مذکر آورده شود.
نتیجه آن که: احتمال دوم بعید به نظر میرسد.
احتمال سوم
اینکه همانطور که گاهی حصر، حصر اضافی است، در مقام نیز مراد از ثدی واحدٍ دو ثدی یک زن در برابر ثدیهای زنهای دیگر است نه اینکه ثدی واحد احتراز از ثدی دیگر این زن باشد پس گویا دو ثدی زن یک نحو وحدتی دارد که ثدیهای زنان دیگر با او تمایز دارد پس مراد از وحدت، وحدت اضافی است.
به نظر میرسد اقرب احتمالات، معنای اول است و روایت در مقام بیان شرطیت وحدت مرضعه است. از این رو ثدی
«من ثدی واحدٍ»
در روایت دلالت بر اعتبار اینکه ارتضاع باید از ثدی باشد نمیکند و استدلال جواهر
[15]
و غیر ایشان به این قسمت از روایت به اشتراط اینکه ارتضاع باید از ثدی باشد تمام نیست هر چند متبادر از «ارتضع منها» ارتضاع مستقیم است. (ظاهراً قبل از جواهر نیز بر مطلوب به این روایت استدلال کردهاند).
به علاوه اینکه مُبعّد دیگری برای استدلال به این روایت وجود دارد و آن اینکه آیا روایت در مقام بیان دو شرط است یکی اینکه ارتضاع از ثدی باشد و دیگر اینکه شیر از یک زن بخورد نه از چند زن، یا آنکه روایت، از ثدی بودن را مفروض گرفته و در مقام بیان وحدت ثدی و احتراز از تعدد ثدی است؟ ظاهر روایت، احتمال دوم است، یعنی در مقام بیان اشتراط وحدت ثدی است و اینکه تعدّد ثدی کفایت نمیکند، اما اینکه ثدی هم معتبر است یا معتبر نیست این را مفروض گرفته است لذا، دلالت بر اشتراط نمیکند.
مثلاً اگر بخواهند چیزی را بخرند، متعارفاً از بازار میخرند. در چنین شرایطی اگر بگویند «از فلان بازار خرید کن» قید «فلان بازار» برای احتراز از این است که «از بازارهای دیگر خرید نکن» و از این تعبیر نمیتوانیم استفاده کنیم که خریدن از بازار هم معتبر است بلکه عبارت مخاطب را متعارف فرض کرده و میخواهد بگوید حالا که مانند متعارف از بازار خرید میکنی از فلان بازار بخر نه از بازارهای دیگر« در روایت نیز عبارت
«من ثدی»
دلالت بر ارتضاع مستقیم از ثدی نمیکند چون متعارف شیر خوردن بچه از مادر به ارتضاع مستقیم از ثدی است، و روایت این فرض متعارف را مفروض گرفته است، و در این فرض متعارف شرطی را اضافه میکند که این ثدی باید «واحد» باشد.
خلاصه چون اصل ارتضاع از ثدی در روایت مسلّم فرض شده و در مقام بیان اعتبار وحدت مرضعه است لذا از عبارت
«ارتضع من ثدی»
شرطیت رضاع از ثدی استفاده نمیشود.
[16]
بحث دوم: اشتراط توالی رضعات
اشتراط توالی در موثقه زیاد بن سوقه آمده است و در خود روایت توالی را تفسیر کرده به اینکه
«لم یفصل بینها رضعة امرأة غیرها»
[17]
یعنی رضاع زن دیگر فاصله نشود.
عدهای از فقهاء گفتهاند روایت توالی را تفسیر کرده به اینکه رضاع زن دیگر فاصله نشود یعنی اگر غذا خوردن بچه بین رضعات فاصله شود روایت آن را قاطع و مضرّ به توالی به حساب نیاورده است، پس اگر مرتضع چند روز غذا بخورد و سپس مکمّل رضعات بیاید کفایت میکند. و به استناد این روایت فقهاء فتوا به عدم فصل به غذا خوردن دادهاند.
هر چند به حسب فتاوی تا زمان علامه من کسی را ندیدم که تصریح کرده باشد که غذا خوردن قاطع رضعات نیست لیکن به نظر میرسد از آنجا که عدهای از فقهاء به همین تعبیر روایت فتوا دادهاند و ظاهر تفسیری که در روایت برای توالی شده
[18]
این است که «غذا خوردن» توالی رضعات را قطع نمیکند، لذا باید گفت که غذا خوردن مانع توالی رضعات نیست و این فتوا مخالف فتاوی فقهاء نیز نمیباشد.
بحث سوم: اشتراط توالی در رضاع یوم و لیله
معمول فقهاء در باب تحدید به اثر کلامشان ظهور یا تصریح دارد به اینکه در انبات لحم و اشتداد عظم لازم نیست که رضاع امرأة اخری فاصله نشود پس اگر دایه زیاد شیر بدهد به طوری که انبات و اشتداد حاصل شود و لو در وسط، زن دیگری شیر داده باشد رضاع موجب نشر حرمت است البته بعضی از عبائر فقهاء موهم این است که شرط توالی اینجا هم معتبر است.
به هر حال به حسب ادله، روشن است که چنانچه رضاع موجب انبات و اشتداد شود نشر حرمت میکند هر چند کودک در اثناء از زن دیگری هم شیر خورده یا غذا خورده باشد.
اما در مورد رضاع یوم و لیله در خیلی از کتب سابقین توالی را شرط کرده و گفتهاند
«ان لا یرتضع برضاع امرأة أخری»
.
شیخ طوسی در خلاف
[19]
و مبسوط
[20]
و متأخرین تا بعد از علامه اشتراط توالی را در عدد و زمان هر دو ذکر کردهاند بلکه عده زیادی از متأخرین در باب شبانه روز شرط دیگری اضافه کردهاند و آن اینکه در شبانه روز، عدم فصل به غذا نیز معتبر است ولی این شرط در کلمات
سابقین نیست بلکه تا زمان علامه و فخر المحققین و فاضل مقداد و شهید اول هم نیست.
استدلال متأخرین به این است که اگر گفتند: اگر کودک یک شبانه روز شیر بخورد فرزند رضاعی میشود معنایش این است که غذایش همین شیر باشد وگرنه اگر مقداری غذا بخورد و مقداری نیز شیر بخورد یا رضاع زن دیگر فاصله شود صدق نمیکند که این کودک یک شبانه روز شیر خورده است. پس باید غذایش منحصر به شیر خوردن از این زن باشد.
این استظهار صحیح است البته اگر بین شیر دادن در شبانه روز متعارف باشد که به کودک چیزهایی مانند قندآب میدهند ضمیمه کردن این مختصرات مضرّ نیست البته من نمیدانم که این امر متعارف است یا نه؟ اما اگر متعارف نباشد ظاهر اینکه یک شبانه روز شیر بخورد این است که غذایش منحصر به شیر این زن باشد و غذای دیگری در بین نباشد. و متفاهم عرفی از این تعبیر همین است.
بحث چهارم: آیا رضعه کامله مضرّ است یا مطلق رضاع؟
بعد از آنکه شرط شد که رضاع زن دیگر فاصله نشود اکنون سؤال این است که آیا رضاع کامل مضرّ است یا مطلق رضاع مضرّ است؟
این مسئله در کلمات فقهاء نوعاً مطرح نیست علامه در قواعد
[21]
و پس از ایشان دیگران آن را عنوان کردهاند علامه در قواعد فرموده: مطلق رضاع اعم از رضعه کامله و ناقصه توالی را به هم میزند لکن صاحب جواهر
[22]
و برخی دیگر فقط رضعه کامل را مضر دانستهاند.
به نظر میرسد مطلق رضاع مضرّ است زیرا رضاع و رضعه اصطلاح شرعی ندارد و بر همان معنای لغوی حمل میشود هر چند در مورد عددی که نشر حرمت میکند 15 رضعه در صورتی نشر حرمت میکند که کامل باشد ولی اگر کامل بودن رضعه در عدد رضعات شرط شد این دلیل نمیشود که در رضعه امرأةٌ اخری که مانع از نشر حرمت است نیز این شرط لحاظ شود. زیرا تناسبات حکم و موضوع اقتضاء میکند که در باب نشر حرمت کامل بودن رضعه لحاظ شود چون معیار اصلی نشر حرمت انبات و چاق شدن کودک است و تعیین
عدد (10 یا 15 رضعه) تعیین تعدادی است که موجب انبات و اشتداد میشود و این امر اختصاص به رضعه کامله دارد و الّا یک بار شیر دادن را میتوان به 15 قطعه تقسیم کرد در حالی که قطعاً موجب رشد کودک نمیشود.
اما این خصوصیت در رضعه مانعه وجود ندارد چون در رضعه مانعه، عدد و چاق شدن مطرح نیست. لذا به اطلاق «رضعه امرأة اخری» تمسک کرده میگوییم هر گونه رضعهای ـ کامل یا ناقص ـ قاطع است همانطور که اگر بگویند غذا خوردن مضرّ به صوم است یعنی مطلق غذا خوردن مضرّ به صوم است.
بنابراین هر چند از کلام صاحب جواهر و غیر او برمیآید که اگر زن دیگری حتی سی مرتبه یا پنجاه مرتبه شیر ناقص به کودک بدهد مضرّ به توالی نیست لکن این سخن تمام نیست بله اگر مقدار بسیار کمی شیر دهد که صحت سلب عرفی داشته باشد و رضعه و رضاع صدق نکند مضرّ به توالی نیست.
ادامه عبارت شرایع:
«ولابد من ارتضاعه من الثدی فی قول مشهور تحقیقاً لمسمّی الارتضاع فلو وُجر فی حلقه»
[23]
(اگر شیر را در حلق کودک بپاشند)
«أو اوصل الی جوفه بحقنةٍ و ما شاکلها لم ینشُر»
.
نشر حرمت با خوردن شیر بریده
:
«و کذا لو جُبِّنَ فأکله جُبُناً»
(اگر شیر به صورت پنیر و جامد درآوردند و کودک آن را بخورد موجب نشر حرمت نمیشود زیرا باید شیر را از ثدی بنوشد).
مخلوط شدن شیر با غیر آن
: «و کذا یجب ان یکون اللّبن بحاله فلو مُزجَ بأن اُلقی فی فم الصبی مائع و رضع فامتزج حتی خرج عن کونه لبناً لم ینشُر»
(باید شیر به حالت شیری باقی مانده باشد اما اگر در دهان او چیزی هست یا مادهای قرار دادهاند که وقتی کودک شیر را از ثدی میمکد با آن ماده مخلوط شده و حالت شیر بودنِ خود را از دست میدهد و آن را میبلعد موجب نشر حرمت نمیشود. و دلیل این مسئله روشن است).
شیر خوردن از میت:
«و لو ارتضع من ثدی المیتة او رضع بعض الرضعات و هی حیّة ثم أکملها میّتةً لم ینشر لأنها خرجت بالموت عن الحاق الأحکام فهی کالبهیمة المرضعة و فیه
تردّد»
(اگر کودک شیر را از دایهای که مرده است بخورد یا مکمّل رضعات را از مرده بخورد مشهور گویند کفایت نمیکند و موجب نشر حرمت نمیشود ولی صاحب شرایع تردّد در مسئله میکند.)
منشأ فتوای مشهور ظهور
﴿أرضعنکم﴾
[24]
در اختیاری بودن است، منشأ تردید صاحب شرایع این است که عرف ممکن است بگوید شیر دادن مادر مقدمه است و معیار شیر خوردن کودک است ولو مادر بیهوش باشد یا او را مجبور کردهاند که شیر بدهد به طوری که اختیاری از خود ندارد.
وجه مقدمه بودن شیر دادن مادر این است که معیار انبات لحم و اشتداد عظم است که موجب رشد و چاقی کودک است اما اختیار و عدم اختیار مادر، هوش و حواس مادر، حیات و ممات او در رشد کودک نقشی ندارد. اگر معیار رشد کودک باشد شیر را از دایه مرده هم بخورد باید موجب نشر حرمت شود. و در نتیجه اگر این دایه مادر رضاعی به حساب بیاید نتیجهاش در جواز نظر به این مرضعهای که مرده و همچنین در تناکح و نظر نسبت به سایر اصول و فروع و حواشی از بستگان این مرضعه ظاهر میشود.
به نظر میرسد که هر چند از
﴿ارضعنکم﴾
اختیاری بودن ارضاع استفاده نمیشود و عرف از آن مقدمه بودن ارضاع برای انبات و اشتداد را میفهمد، لکن حدوث امّهاتکم انصراف به حی دارد اما اگر از میت که جماد است شیر بخورد عرف نمیگوید آن جماد مادر شد، ولی هر چند اگر مادر رضاعی از دنیا برود، او را همچنان مادر رضاعی محسوب میشود لیکن به نظر میرسد در این موارد اعتبار مادر شدن بعد از فوت خلاف تفاهم عرف است. پس فتوای مشهور ـ که شهرت بسیار قوی هم دارد ـ که شیر خوردن از میت نشر حرمت نمیکند، فتوای تمامی است. والله العالم.
«والسلام»
[8]
. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج29، ص: 294نگارنده گويد: البته صاحب جواهر به خبر زرارة كه به نظر صاحب جواهر ضعيف است (جواهر 29/287) استدلال كرده است و اين تعبير در روايت ديگر هم آمده است لذا استاد دام ظله صحيحه علاء بن رزين را كه معتبر عند الكل است نقل ميكنند. به درس 520 رجوع شود.
[10]
. توضيح نگارنده: مراد موثقه زياد بن سوقه است. وسائل 20/374 باب2 من ابواب ما يحرم بالرضاع، حديث1.
[16]
. (توضيح بيشتر نگارنده): ان قلت: اين احتمال در آيات شريفه و روايات رضاع نيز داده ميشود و لذا بايد بگوييم از عبارت «ارضعنكم» در آيه شريفه يا «ارتضع من امرأة» در روايات نيز اعتبار رضاع من الثدي استفاده ميشود.قلت: موضوع تمام ادلهاي كه نشر حرمت را بيان كرده همين تعبير است «رضاع و ارضاع و ارتضاع» است و اين ادله هر چند اصل رضاع از ثدي را مسلم گرفته مفهوم نداشته و شير خوردن از شيشه را نفي هم نميكند ولي چون اين عناوين ظهور در شير خوردن از ثدي دارد لذا ادله تنها بيانگر نشر حرمت در رضاع از ثدي است در نتيجه اطلاقي نداريم كه به آن وسيله بتوانيم نشر حرمت به طور مطلق را اثبات كنيم.
[18]
. چون روايت در مقام بيان شرايط رضع فرموده «لم يفصل بينها رضعة امرأة اخري» و خصوص رضعه امرأة را قاطع دانسته است.