موضوع :
بوسیدن و در دامن گرفتن دختر بچة کمتر از شش سال، بدون شهوت
خلاصه درس قبل و این جلسه
بحث در جلسات گذشته پیرامون مساله 36 عروة بود. و به این نتیجه رسیدیم که مرد میتواند بدون شهوت دختربچهای را که شش سالش نشده تقبیل کند، یا او را روی دامن خود بنشاند و پس از شش سالگی جایز نیست، هرچند از روی شهوت نباشد. در جلسه گذشته 3 روایت از روایات مسأله، روایت ابواحمد کاهلی و عبدالله بن یحیی کاهلی و زراره، را بررسی کردیم، در این جلسه به بررسی بقیه روایات این بحث میپردازیم و در پایان به نتیجه گیری روایات میرسیم.
ادامه بحث از مسأله 36
مرفوعه زکریّا المؤمن
«محمد بن احمد عن العبیدی عن زکریا المؤمن رفعه انه قال قال ابوعبدالله علیه السلام: اذا بلغت الجاریة ست سنین فلا یقبلها الغلام، و الغلام لایقبل المرأة اذا جاز سبع سنین»
بررسی سند روایت
«محمد بن احمد»: محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری قمی. صاحب نوادر الحکمة است که بحث در وثاقتش نیست .
«العبیدی»: محمد بن عیسی العبیدی الیقطینی است که طبق تحقیقی که شده ـ و امروزه تقریباً جزء مسلمات است ـ از ثقات و اجلاّء است.
«زکریا المؤمن»: زکریا بن محمد المؤمن است که ثقه است.
«رفعه»: این روایت از نظر سند مرفوعه است و لذا به تنهائی قابل اعتماد نیست.
کلام مرحوم آقای خویی
مرحوم آقای خوئی میفرمایند: زکریای مؤمن هرچند از اصحاب امام صادق(ع) است و نجاشی او را از روات حضرت میشمرد لکن چون در مجموع کتب اربعه دیده نشده که
روایتی را بدون واسطه از امام صادق(ع) نقل کند، نمیتوانیم این روایت را مسند و متصل بدانیم.
[2]
نظر مختار
چند نکته در مورد کلام ایشان قابل ذکر است:
نکته اول: در سند روایت صریحاً «رفعه» دارد و حکم به مرفوعه بودن آن شده است و این عبارت در تمام نسخ چاپی و خطی فقیه که در اختیار ما هست، وجود دارد و همچنین نسخههایی از فقیه که در اختیار فقهای عظام بوده مشتمل بر این عبارت بوده است و لازم نیست که از مقایسه با احادیث دیگر زکریای مؤمن در متصل بودن این روایت تشکیک کنیم.
نکته دوم: اسناد بسیار فراوانی در غیر کتب اربعه هست که در کتب اربعه نیست و شاید بتوان گفت اسناد اختصاصی غیر کتب اربعه کمتر از مجموع اسناد کتب اربعه نیست. بنابراین به صرف اینکه زکریای مؤمن در کتب اربعه بدون واسطه از امام صادق علیه السلام نقل نکرده نمیتوانیم در صحت نقلی که ظاهرش نقل مسند است، تشکیک کنیم.
نکته سوم: با مراجعه به اسانید غیر کتب اربعه معلوم میشود که تمام احادیث زکریای مؤمن از امام صادق علیه السلام با واسطه است.
بلی در محاسن برقی
[3]
روایتی بدون واسطه از امام صادق علیه السلام دارد: «محمد بن علی عن الحسن بن علی بن یوسف عن زکریا بن محمد عن أبی عبدالله علیه السلام» با مراجعه به مصادر دیگر معلوم میشود که در نسخه چاپی محاسن سقطی واقع شده است. این روایت را در بحار الانوار
[4]
به نقل از محاسن با سند ذیل نقل میکند:
«… زکریا بن محمد عن یوسف عن أبی عبدالله علیه السلام» معلوم میشود که نسخههایی از محاسن که در اختیار مرحوم مجلسی و صاحب وسائل بوده است واسطه داشته است.
بنابر این در هیچ یک از کتب حدیثی موجود موردی نیست که زکریای مؤمن بدون واسطه از امام صادق علیه السلام روایت نقل کند و اگر در این نقل تصریح به مرفوعه بودن هم
نشده بود، به قرینه سایر روایات زکریای مؤمن در ظاهر این نقل ـ که نقل بلاواسطه داشته است ـ تشکیک میکردیم.
مناقشه در دلالت روایت
مرحوم آقای خوئی در دلالت روایت مناقشه میکنند و میفرمایند: موضوع روایت غلام است و غلام مخصوص پسر بچه نابالغ است و حکم بالغین از این روایت استفاده نمیشود.
[5]
جواب از مناقشه
اشکال این تقریب روشن است:
اولاً: اگر تقبیل و وضع در حجر از صبی غیر بالغ اشکال داشته باشد، بالاولویة العرفیة استفاده میشود که بر بالغین نیز حرام است.
ثانیاً: غلام، مخصوصِ غیر بالغ نیست و از چند سالی قبل از بلوغ تا چند سالی بعد از بلوغ را شامل میشود در مقاتل در مورد حضرت علیاکبر علیه السلام آمده:
«فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسولک»
تقریب دیگر فرمایش مرحوم آقای خوئی
فرمایش ایشان را میتوان به گونهای دیگر تقریب کرد که جایی برای اشکالهای گذشته نماند:
در مفهوم غلام اختلاف است برخی غلام را مخصوص قبل از بلوغ میدانند و برخی شامل بعد از بلوغ نیز میدانند بنابر مبنای اول، نهی «لایقبله الغلام» مخصوص بچههای غیر بالغ است، و به قرینه حدیث رفع باید به کراهت حمل شود، پس در مورد بالغ هم دلیل حرمت نمیشود.
بنابر مبنای دوم، هرچند مفهوم غلام اعم است ولی نمیتوانیم قبل از بلوغ را از آن خارج کنیم چون فرد ظاهر آنست پس این نهی به قرینه حدیث رفع یا در کراهت استعمال شده است یا در اعم از کراهت و حرمت و در هر دو صورت در مورد بحث ما ـ که بعد البلوغ است ـ دلیل بر حرمت نیست.
به عبارت دیگر اگر بخواهد «لایقبله الغلام» نهی تحریمی باشد باید غلام را مخصوص بچههای بالغ بدانیم و این امر بسیار مستبعد است چون مستلزم اخراج فرد ظاهر غلام از تحت آن است.
مناقشه در این بیان
به نظر میرسد که اوامر و نواهیای که به موضوعات غیرقابل تکلیف ـ مانند کودکان و حیوانات ـ تعلق میگیرد ظهور ندارد که خود کودکان یا حیوانات مسؤولند بلکه از آنها صرفاً مبغوض بودن یا مطلوب بودن شرعی استفاده میشود، قهراً نهی ـ مثلاً ـ متوجه دیگران میشود که باید جلوی تحقق این امر مبغوض را بگیرند و نگذارند کودک مرتکب چنین کاری شود مثلاً موقعی که میگویند «بچه شما نباید بچههای دیگر را چنگ بزند» یعنی جلوی او را بگیرید، «اسب شما نباید مزرعه همسایه را پایمال کند» یعنی نگذارید وارد مزرعه او شود، «غلام نباید دختربچه شش ساله را ببوسد» یعنی باید مراقب پسربچه خود باشید. پس نهی «لایقبله الغلام» نهی تحریمی است منتهی در مورد غیر بالغ، دیگران مسؤولیت دارند.
بنابر این اگر مفهوم غلام اعم باشد، حرمت برای بالغین مستقیماً از آن استفاده میشود وا گر مخصوص غیر بالغین باشد از مبغوضیت برای صبی غیر بالغ، بالاولویة حکم بالغ را میتوانیم استفاده کنیم.
صحیحه غیاث بن ابراهیم
«روی محمد بن یحیی الخزاز عن غیاث بن ابراهیم عن جعفر بن محمد عن أبیه علیهما السلام قال قال علی صلوات الله علیه: مباشرة المرأة ابنتها اذا بلغت ست سنین شعبة من الزنا»
[6]
.
بررسی سند روایت
محمد بن یحیی الخزاز: در وثاقتش بحثی نیست.
غیاث بن ابراهیم: ثقه است چون نجاشی او را توثیق کرده و کتابش را جماعتی روایت کردهاند.
پس از نظر سند صحیحه است.
دلالت روایت
معنای «مباشرة المرأة» چیست؟ روشن است که مراد از مباشرت مجامعت نیست.زیرا:
اولاً: اختصاصی به شش ساله ندارد. ثانیاً: توهّم زنا نبودن در کار نیست تا با عبارت «شعبة من الزنا» به زنا ملحق شده باشد.
بنابر این باید دید مراد چیست ؟
احتمال اول: در جامع الاحادیث احتمال داده شده که در روایت تصحیفی رخ داده باشد و صحیحش
«مباشرة المرأة ابنها اذا بلغ»
یا
«مباشرة المرء ابنته اذا بلغت»
[7]
باشد که بنابر هریک از دو احتمال دو تصحیف رخ داده است.
این دو احتمال قابل مناقشه است چون ذاتاً وجود دو تحریف بسیار مستبعد است بخصوص که در تمام نسخ فقیه و تمام نقلهایی که فقهاءاز فقیه کردهاند به همین شکل است.
احتمال دوم: جامع الاحادیث: مراد از مباشرت مساحقه باشد.
این احتمال نیز مخدوش است زیرا حرمت مساحقه اختصاصی به دختر شش ساله ندارد.
احتمال سوم و چهارم: مرحوم مجلسی اول میفرماید: مراد از مباشرت، یا تماس با بدن لخت دختربچه است یا بازی کردن با عورت اوست.
به نظر میرسد این دو احتمال اقوی باشد، و این هر دو تفسیر با معنای لغوی «مباشرت» متقارب و با حکم آن (شعبة من الزنا) متناسب است زیرا این کار از مقدمات مجامعت حرام است که تنزیلاً زنا بحساب آمده است.
و در تفسیر «شعبة من الزنا» دو احتمال هست:
اول اینکه این کار بر مادر حرام است و مرتبه ضعیفی از مفسده زنا در آن هست و زمینه شهوت و فساد را برای مادر فراهم میکند صاحب جواهر میفرماید:
«ان النهی عن ذلک لما فیه من تخوف الفتنة»
و دوم اینکه حرمت این عمل به این جهت است که کودک را به زنا میکشاند و در او زمینههای فحشای بعد البلوغ را فراهم میکند، اولیا که متولّی تربیت کودکانند از این کارها شدیداً باید پرهیز کنند.
شش سالگی چه خصوصیتی دارد؟ در سنین پایین زمینه محرک بودن بچه کمتر است و هر چه سن بالاتر میرود زمینه تحریک بیشتر میشود و همچنین در مورد خود دختربچه نیز تا سن او کم است التذاذ و تحریکش کمتر است و هر چه سن او بیشتر میشود زمینه شهوت و تمایلات جنسی در او قوّت میگیرد، شارع مقدس مقدار زمینهای که در سن شش سالگی پدید میآید، برای حرمت کافی دانسته است.
تمسک به روایت غیاث برای مسأله مورد بحث
آیا میتوانیم به این روایت برای حرمت تقبیل و وضع در حجر تمسک کنیم؟
بنظر میرسد که حرمت تماس با بدن لخت دختر ـ ولو از روی شهوت نباشد ـ از این روایت استفاده میشود ولی بر حرمت تقبیل یا با لباس در آغوش یا در دامن گرفتن دلالت ندارد، چون موضوع روایت که شامل این موارد نیست و اولویت ثبوتی یا ملازمه ثبوتی بین الحکمین هم در کار نیست.
البته از مباحث گذشته روشن شد که اگر تقبیل یا بغل کردن از روی شهوت باشد حرام است.
مرسله علی بن عقبه
«احمد بن محمد بن عیسی عن الحسن بن علی عن علی بن عقبه عن بعض اصحابنا قال کان ابوالحسن الماضی علیه السلام عند محمد بن ابراهیم والی مکة و هو زوج فاطمة بنت ابی عبدالله علیه السلام و کانت لمحمد بن ابراهیم بنت تلبسه الثیاب و تجی
ء الی الرجال (الرجل خ) فیأخذها الرجل و یضمها الیه فلما تناهت الی ابی الحسن علیه السلام امسکها بیدیه ممدودتین قال اذا اتی علی الجاریة ست سنین لم یجز ان یقبلها رجل لیس هی بمحرم له و لایضمها الیه»
[9]
.
توضیح روایت
محمد بن ابراهیم که شوهر خواهر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بوده دختربچهای از زن دیگری داشته که در مجالس مردها حاضر میشده و مردها او را بغل هم میکردند ولی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از جلوآمدن دختر بچه ممانعت کردند.
اشکال سندی روایت فقط مرسله بودن آن است.
دلالت روایت بر حرمت «تقبیل» روشن است. لایضمها الیه نیز دلالت میکند که نباید دختربچه را به خود بچسباند، متعارف به خود چسباندن، چسبانیدن با لباس است. پس «در دامن گرفتن» نیز که از مصادیق به خود چسباندن است جایز نیست.
مرسله هارون بن مسلم
«عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن هارون بن مسلم عن بعض رجاله عن أبی الحسن الرضا علیه السلام
انّ بعض بنی
هاشم دعاه مع جماعة من اهله فاتی بصبیةٍ له فادناها اهل المجلس جمیعاً الیهم، فلما دنت منه سأل عن سنّها فقیل خمسٌ فنّحاها عنه»
توضیح روایت
این روایت هم مرسله است و از این جهت قابل اعتماد نیست واز نظر دلالت نیز فعل حضرت دلالت بر وجوب دور کردن نمیکند.
نتیجه گیری از روایات
برای حرمت «نشاندن در دامن» به روایت عبدالله بن یحیی کاهلی که صدوق نقل کرده است میتوانیم استدلال کنیم.
اما نسبت به «تقبیل» روایاتی که نهی از تقبیل کرده بود متعدد بود ولی همه اشکال سندی داشت اگر برای متعارف اشخاص از مجموع این روایات اطمینان پیدا شود که حرمت تقبیل نیز از آن استفاده میشود.
ولی نسبت به «ضمّ» و «حمل» روایات متعدد نداریم و آنچه که داریم قابل اعتماد نیست.
«والسلام»