موضوع:
نکاح /حکم نگاه به زن اجنبیه با قصد ازدواج/ وثاقت غیاث ابن ابراهیم
بررسی وثاقت غیاث بن ابراهیم- روایات مسأله
خلاصه جلسات قبل و این جلسه
در جلسات پیش گفتیم که یکی از روایاتی که برای «جواز نظر به زن به منظور ازدواج» استدلال شده روایت غیاث بن ابراهیم است. چند شاهد بر عامی بودن غیاث از قاموس الرجال نقل کرده آن را نقد نمودیم. در این جلسه شواهدی بر امامی بودن او اقامه میکنیم، و اثبات میکنیم که غیاث امامی و ثقه است، و روایاتش ارزش روایات صحیحه را دارد، و در ادامه بحث روایت این مسأله را نقل کرده، مورد بررسی قرار میدهیم.»
ادامه مساله 26
ادامه بررسی وثاقت غیاث بن ابراهیم
بحث در این بود که «هل یجوز لمن یرید تزویج امرأة ان ینظر الیها؟ أم لا؟»
یکی از ادله مسئله، روایت غیاث بن ابراهیم بود، کلام در سند روایت بود، «احمد بن محمد بن یحیی عن محمد بن یحیی الخزاز عن غیاث بن ابراهیم عن الصادق علیه السلام»
کلام مـرحوم آقای خویی
مرحوم آقای خوئی گفته بودند که این غیاث بن ابراهیم ممکن نیست که همان کسی باشد که شیخ طوسی او را از اصحاب حضرت باقر علیه السلام شمرده است، چون «حمید» کتاب غیاث را با یک واسطه نقل میکند، و اگر غیاث از اصحاب حضرت باقر علیه السلام باشد لازم میآید حمید متوفای 310 بتواند از امام باقر علیه السلام (که در سال 114 رحلت فرمودند) با دو واسطه نقل کند، و این امری غیر ممکن است.
نقد کلام مرحوم آقای خویی
در جلسه قبل گفتیم به نظر ما چنین نقلی هر چند مستبعد است لکن غیر ممکن نیست و از اسناد عالیه است و در بین سندهای عالی امری متعارف است. اصطلاح علو سند در روایت به معنای کمی واسطه است و منشأ آن این است که شخصی در اوائل جوانی حدیثی را شنیده و در پیری آن را به شاگردش بازگو میکند، و نقل کردن از محدّثی که در دویست سال پیش از ناقل فوت شده است البته با دو واسطه، در سندهای عادی هر چند نادرست ولی در میان سندهای عالی امری متعارف و معمولی است.
بنابر این بهتر است بگوییم چنین نقلی «مستبعد» است، و نگوئیم «غیر ممکن» است.
یکی از نمونه هایی که برای سند عالی گفته شده این است که شیخ طوسی متوفای 460 از «احمد بن حسن بن علی بن فصال» متوفای 620 با دو واسطه روایت میکند و این دو واسطه «ابن صلت اهوازی» و «ابن عقده» هستند.
[1]
البته این مثال قابل مناقشه است، چون نقل «ابن عقده» از «احمد بن حسن بن فضال» ثابت نیست، و این مطلب که در جامع الرواة(ج 1 ص 45)آمده که «ابن عقده از احمد بن حسن بن فضال در باب «ما یجوز الصلاة فیه من اللباس» تهذیب روایت دارد»، اشتباه است و آن محدثی که ابن عقده در آن باب از او نقل میکند «احمد بن محمد بن الحسن» است نه «احمد بن حسن بن علی بن محمد بن فضال»
[2]
.
[3]
شاهد دیگری بر مدعای مرحوم آقای خوئی
از شواهد این مطلب که «غیاث بن ابراهیم» نمی تواند از اصحاب حضرت باقر علیه السلام باشد این است که «ابراهیم بن هاشم» بدون واسطه از «غیاث بن ابراهیم» روایت دارد.
[4]
و ابراهیم بن هاشم نمیتواند بی واسطه از اصحاب حضرت باقر علیه السلام روایت کند.
نقد این شاهد
به ظن قوی در این روایت سقطی صورت گرفته است، چون چنین نقلی از ابراهیم بن هاشم در هیچ یک از کتب روائی موجود سابقه ندارد و تمام کسانی که از مشایخ ابراهیم بن هاشم هستند در طبقه شاگردان غیاث هستند، و هیچ کدام با خود غیاث هم طبقه نیستند.
[5]
پس نقل ابراهیم بن هاشم نیز شاهد نیست.
آیا بالاخره غیاث از اصحاب حضرت باقر سلام الله علیه است؟
غیاث بن ابراهیم کثیر الروایة است
[6]
و از غیر از امام صادق علیه السلام از جماعتی از مشایخ روایت دارد، ولی ما در هیچ کدام از کتب حدیثی موجود به عنوان نمونه موردی را نیافتیم که غیاث از کسی روایت کرده باشد که زمان حضرت باقر علیه السلام را درک کرده باشد، و بسیار مستبعد است این محدّث کثیر الروایه در دوران امام باقر علیه السلام صلاحیت اخذ حدیث داشته است ولی از حضرت و هیچ کدام از اصحابشان روایت نشنیده باشد.
نکته رجالی
مرحوم آقای خوئی میفرمایند از غرائب کلام این است که شیخ طوسی در مورد غیاث ابن ابراهیم فرموده
«روی عن أبی الحسن علیه السلام»
در حالی که روایات غیاث منحصر به حضرت صادق است،
«و أما روایته عن الکاظم ع فلم نعثر علیها».
[7]
.
نقد استاد
از غرائب کلام، سخن مرحوم آقای خوئی است که میفرمایند: جمیع روایات غیاث از حضرت صادق علیه السلام است، بااین که «غیاث» غیر از امام صادق علیه السلام از عده ای از مشایخ روایت دارد.
1ـ ابو حمزه ثابت بن دینار
[8]
2ـ حسین بن زید فرزند زید شهید
[9]
3ـ خارجة بن مصعب
[10]
4ـ صاعد بن مسلم
[11]
و مراد از «غیاث» در روایت تهذیب، غیاث بن ابراهیم است، به قرینه نقل «محمد بن یحیی الخزاز».
5ـ اسماعیل بن ابی زیاد
[12]
(البته در برخی از مصادر همچون بحار ج 79، ص: 277، روایت غیاث بن ابراهیم از اسحاق بن عمار نیز آمده است، ولی در این نقل اشتباهی رخ داده است و صحیح آن «غیاث بن کلّوب عن اسحاق بن عمار» است.)
و عجیب است که چون مرحوم آقای خوئی روایت «غیاث» از امام کاظم علیه السلام را در کتب اربعه نیافتهاند، فرمودهاند:
کلام شیخ «روی عن ابی الحسن علیه السلام» از غرائب کلام است
، در حالی که کلام شیخ را نجاشی هم تأیید کرده است، و حال آن که در مطلب دیگری که تنها شیخ نقل کرده است استغراب نمیکنند، شیخ طوسی غیاث را در اصحاب امام باقر علیه السلام آورده است
[13]
، و این مطلب از متفردات شیخ است، آن هم فقط در رجال نه در فهرست، و از نظر طبقه نیز مستبعد است، ولی مرحوم آقای خوئی هیچ گونه استغرابی نمیکنند.
تحقیق در مذهب غیاث بن ابراهیم
صاحب قاموس الرجال شواهدی بر عامی بودن او ذکر کرده بودند که در جلسه قبل نقل کرده، آن را نقد کردیم.
شواهدی بر امامی بودن غیاث
شاهد اول:
از تأمل در روایاتی که غیاث نقل میکند امامی بودن او استفاده میشود.
[14]
شاهد دوم:
در اکثر روایات غیاث، نام مبارک حضرت علی علیه السلام به تعبیر امیر المؤمنین برده میشود و میگوید
: «نهی امیر المؤمنین
[15]
[16]
، قال امیر المؤمنین و …»
و معلوم میشود که امیر المؤمنین از نظر راوی متعدّد نبوده است که بدون مشخصه ذکر میگردد، و این امر اختصاص به امامیه دارد که اصطلاح امیر المؤمنین در ذهنیت و فرهنگ آنها از القاب خاصّه حضرت امیر علیه السلام است، بلکه یک نحوه علمیتی پیدا کرده است. و معمول نیست که سنّی چنین تعبیری کند.
البته این شاهد میتواند مؤید باشد، چون بسیاری از اوقات این تعبیرات در روایات ما نقل به معنی شده است، و تعبیر اصل آن محفوظ نمانده است.
شاهد سوم:
نجاشی در مورد غیاث میگوید
:
«ثقة»
[17]
،
و مکرّر گفتهایم که ثقه به طور مطلق در کلام نجاشی، و شیخ، و مانند آنها دلیل امامی بودن نیز میباشد، یعنی از نظر جهاتی که در اعتبار روایت دخیل است مورد اعتماد و اطمینان است. یکی از آن جهات مذهب راوی است، ثقة یعنی قولاً و مذهباً مورد اعتماد است. البته چون دلالت ثقة بر مذهب راوی، دلالت اطلاقی است نه وضعی، منافاتی ندارد که مطلق نیاورده و بگویند «واقفی ثقة، فطحی ثقة» و مانند این ها.
از جهت دیگر نجاشی خود میگوید من در این فهرست بنا دارم که آنچه را راجع به صحّت و فساد مذهب مؤلفین اطلاع دارم بیاورم و چون «غیاث» کثیر الروایة است وکتابش را جماعتی از امامیه نقل میکنند، و قریب العهد به زمان نجاشی، و شیخ است و بسیار مستبعد است که مذهب او برای نجاشی، یا شیخ مخفی مانده باشد یا مذهب او را بدانند ولی در رجالشان تذکری نداده باشند.
شاهد چهارم:
کلینی در دو باب از ابواب کافی، روایت «غیاث» را ذکر کرده ولی روایات معارضش را با وجود این که از طریق امامیه بوده و در کتابهای معروفی نقل شده که در دست او بوده است، نقل نکرده است و بسیار مستبعد است که کلینی روایات سنیها را نقل کند ولی روایات امامی مقابل را نقل نکند.
البته کلینی در بسیاری از جاهای کافی روایاتی را که مورد فتوایش نبوده نقل نمیکند، مثلاً در حدّ سفر شرعی، فقط روایات چهار فرسخ را ذکر میکند، و روایات هشت فرسخ را با وجودی که در کتابهایی بوده که در اختیار کلینی بوده نقل نمیکند، ولی اگر غیاث امامی نباشد عادتاً بعید است به قول غیاث سنی اعتماد کرده باشد و روایت معارض امامی را اصلاً نقل نکرده باشد، پس معلوم میشود که کلینی غیاث را امامی میدانسته است.
شاهد پنجم:
غیاث از مشایخ ابن ابی عمیر است، و طبق شهادت شیخ طوسی همه مشایخ ابن ابی عمیر ثقه هستند، و گفتیم ثقه به نحو اطلاق دال بر امامی بودن است.
هر یک از این شواهد به تنهایی کافی است برای امامی بودن، تا چه رسد به مجموع آنها.
فتحصّل که غیاث بن ابراهیم امامی است.
اعتبار غیاث بن ابراهیم
غیاث بن ابراهیم ثقه و مورد اعتماد است چون:
1ـ نجاشی صریحاً او را توثیق کرده است.
[18]
2ـ از مشایخ ابن ابی عمیر است.
3ـ کتابش را جماعتی از امامیه روایت میکنند.
4ـ کلینی به او اعتماد کرده است.
5ـ بزرگانی چون صدوق و مفید و شیخ طوسی و … با اینکه قریب العهد به او هستند و با توجه به کثیر الراویه بودنش او را میشناختهاند در هیچ جا روایت او را رد نکردهاند.
روایات مسأله
(این روایات از کتاب جامع الاحادیث الشیعه ج 20 ص 31 به بعد نقل میشود)
روایت اول:
(کافی) علی بن ابراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن أبی ایوب الخزّاز عن محمد بن مسلم
«قال سألت ابا جعفر علیه السلام
عن الرجل یرید ان یتزوج المرأة أینظر الیه؟
قال نعم، انما یشتریها باغلی الثمن.»
از این روایت استفاده میشود که کسی که قصد ازدواج با خانمی را دارد میتواند به او نگاه کند، و نسبت به متعلق نظر مطلق است و اسمی از وجه و کفین و … نیامده است.
روایت دوم:
(علل الشرایع) أبی ره عن سعد بن عبدالله عن أحمد بن محمد بن عیسی عن البزنطی عن یونس بن یعقوب
«قال: قلت لابی عبدالله علیه السلام الرجل یرید أن یتزوج المرأة یجوز ان ینظر الیها؟
قال نعم و ترقّق له الثیاب لانه یرید ان یشتریها باغلی ثمن.»
روایت سوم:
(الجعفریات) باسناده عن علی ع
«قال: قال رسول الله ص اذا اراد احدکم ان یتزوج المرأة فلا بأس ان یولج بصره فانما هو مشتری.»
یعنی میتواند نگاه خریداری و نگاه نافذ داشته باشد و به نحو دقیق نگاه کند، البته جعفریات از نظر سند قابل اعتماد نیست.
روایت چهارم:
(کافی) الحسین بن محمد بن معلّی بن محمد عن بعض اصحابنا عن أبان بن عثمان عن الحسن العسکری
«عن أبی عبدالله (ع) أنه سأله عن الرجل ینظر الی المرأة قبل أن یتزوجها، قال نعم، فلم یعطی ماله؟!»
او خرج میکند تا با کسی ازدواج کند که بتواند با او زندگی کند، لذا میتواند او را نگاه کند.
روایت پنجم:
\(تهذیب) احمد بن محمد بن عیسی عن محمد بن یحیی عن غیاث بن ابراهیم عن جعفر عن أبیه عن
«علی علیه السلام فی رجل ینظر الی محاسن امرأة یرید ان یتزوّجها قال لابأس، انما هو مستام فان یقض امر یکون (یکن)».
یعنی این کسی است که موردش را ارزشیابی میکند، البته هر چه خدا قسمت کند همان میشود ولی خداوند میخواهد با انتخاب و پسند خودش صورت بگیرد، چون میخواهند زندگی کنند، البته بقیه هم مربوط به قسمت است.
روایت ششم:
(قرب الاسناد) هارون بن مسلم عن مسعدة بن الیسع الباهلی عن أبی عبدالله علیه السلام عن آبائه
«قال: قال امیر المؤمنین علیه السلام لا بأس ان ینظر الرجل الی محاسن المرأة قبل أن یتزوّجها انّما هو مستام فان یقض امر یکن.»
مضمونش با روایت قبلی یکی است. از نظر سند هم اشکالی در آن نیست چون هارون بن مسلم ثقة است، و مسعدة بن یسع بنابر فرمایش مرحوم آقای بروجردی با مسعدة بن صدقه، و مسعدة بن زیاد، و مسعدة بن فرج ربعی متحد است، و چون مسعدة بن زیاد توثیق شده است بنابر این از ناحیه مسعدة بن الیسع نیز اشکالی در سند نیست.
روایت هفتم:
(المجازات النبویة)
«قوله علیه الصلاة والسلام للمغیرة بن شعبه و قد خطب امرأة لیتزوجها، و لو نظرت الیها فانّه احری أن یؤدم بینکما».
اگر نگاه کند و بپسندد و بعد ازدواج کند، ضمانت تداوم ازدواجش بیشتر می شود.
روایت هشتم:
(کافی) عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد خالد عن أبیه عن عبدالله بن الفضل عن أبیه عن رجل عن أبی عبدالله علیه السلام
«قال: قلت له أینظر الرجل الی المرأة یرید تزویجها فینظر الی شعرها و محاسنها قال لا بأس بذلک اذا لم یکن متلذّذاً».
محاسن یعنی مواضعی که در زیبائی و جلب توجه دخالت دارد، و عطف محاسن به شعر از باب عطف کل به جزء است، همچنان که در عبارت سید نیز عطف محاسن به وجه و کفین و شعر از همین باب است نه اینکه محاسن امری در مقابل وجه و کفین و شعر باشد، و عطف کل به جزء امری است رائج و عرفی، مثلاً میگوییم: «نماز خواندن در مقام ابراهیم علیه السلام و حجر اسماعیل و همه جای مسجد الحرام خیلی فضیلت دارد» مراد از هر جای مسجد الحرام در مقابل مقام ابراهیم علیه السلام و حجر اسماعیل علیه السلام نیست بلکه از باب عطف عام بر خاص، و اشکال آقای خوئی
[27]
به سید وارد نیست، مضافاً که خود ایشان هم رقبه را از محاسن شمرده است در حالی که در روایات وارد نشده است.
[3]
. جهت اطلاع از اختلافات بزرگان در اعتبار و عدم اعتبار غياث به كتاب حاوي الاقوال و منتهي المقال و تنقيح المقال مراجعه شود، و نكته قابل توجه اينكه غياث بن ابرهيم طبقهاش منعي ندارد از اينكه از اصحاب امام باقر شمرده شود، و با توجه به اينكه لفظ غياث بن ابراهيم از الفاظ غريبه است و به اين نام راوي خيلي كم است (و ظاهراً 2 نفر در مجموع روايت عامه و خاصه مسمي به اين نام ميباشند) ممكن است اتحاد غياث بتري مذكور در اصحاب الباقر، با غياث التميمي گفته شود (به اين نكته حضرت استاد در درسهاي قبلي در سنوات گذشته اشاره فرمودهاند)، ولي با توجه به ادله وثاقت و دلائل امامي بودن اين راوي يا بايد قائل به تعدد شويم، و يا اينكه قائل به اتحاد راوي باشيم و توجيهاتي را كه براي رد بتري بودن غياث بزرگان اصحاب متعرضاش شدهاند بپذيريم، و در صورت تعدد هم غياث بن ابراهيم موجود در اسناد منصرف به غياث، ثقه، امامي است و مشكل اشتراك بين ثقه و ضعيف پيش نخواهد آمد.
[5]
. قابل تأمل است كه ابراهيم بن هاشم در حدود 15 مورد در كتب اربعه و كتب صدوق و مصادر بحار الانوار با يك واسطه از غياث بن ابراهيم نقل روايت ميكند و هيچ كجا بدون واسطه از او نقل نميكنند.
[6]
. ايشان در كتب اربعه حدود 190 مورد و كتب صدوق 35 مورد و حدود 60 مورد در ساير مصادر بحار الانوار روايت دارند.
[14]
. تعدادي از روايات مورد نظر حضرت استاد ذيلاً ذكر ميشود. 1ـ غياث بن ابراهيم عن الصادق عليه السالم عن ابائه عن الحسين عليه السلام قال سئل امير المؤمنين عليه السلام عن معني قول رسول الله (ص) «اني مخلف فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي» من العترة؟ فقال: انا والحسن والحسين و الائمة التسعة من ولد الحسين، تاسعهم مهديهم و قائمهم، لا يفارقون كتاب الله و لا يفارقهم حتي يردوا علي رسول الله (ص) حوضه (بحار ج23 ص1247)2ـ غياث بن ابراهيم عن … قال رسول الله (ص): ابشروا ثم ابشروا ثلاث مرّات … كيف تهلك امة انا أولها واثنا عشر من بعدي من السعداء و اوالالباب و المسيح عيسي بن مريم آخرها …» (بحار ج36 ص242)3ـ غياث نقل ميكند: «قال رسول الله (ص) لعلي بن ابيطالب عليه السلام: يا علي، انا مدينة العلم و أنت بابها، و لن تؤتي المدينة الا من قبل الباب، و كذب من زعم انه يحبّني و يبغضك لانّك منّي و أنا منك، لحمك من لحمي … و أنت امام أمّتي و خليفتي عليها بعدي … مثل الائمة من ولدك بعدي مثل سفينة نوح من ركبها نجي و من تخلف عنها غرق … (بحار ج23 ص125)4ـ پيامبر فرموده: أنا سيد الناس و لا فخر، و علي سيد المؤمنين، اللهم وال من والاه …» (بحار ج24 ص322)5ـ قال سألت الحسن بن علي عليهما السلام عن الأئمة قال «عدد شهور الحول» (بحار ج36 ص383)6ـ «أصبحت يوماً أمّ سلمة (رض) تبكي، فقيل لها: ممّ بكاؤك، فقالت: لقد قتل أبني الحسين الليلة …» (بحار ج45 ص230)7ـ قال رسول الله (ص): «من أنكر القائم (عج) من ولدي فقد أنكرني، (بحار ج51 ص73)8ـ قال رسول الله (ص): «من أنكر القائم (عج) من ولدي في زمان غيبته مات ميتة جاهلية (بحار ج51 ص253)9ـ قال رسول الله (ص): … نظرت في السماء كلها فلما رأيت، رأيتك يا علي، فاستغفرت لك و لشيعتك الي يوم القيامة، (بحار ج68 ص38).
[15]
. به عنوان مثال: الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَلَوِيُّ عَنْ سَهْلِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْعُرَنِيِّ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: نَهَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنْ يَتَيَمَّمَ الرَّجُلُ بِتُرَابٍ مِنْ أَثَرِ الطَّرِيقِ. الكافي (ط – الإسلامية)، ج3، ص: 62.