موضوع :
نکاح/ حکم
نگاه به زن اجنبیه با قصد ازدواج / بررسی روایت غیاث ابن ابراهیم
بررسی وثاقت غیاث بن ابراهیم
خلاصه جلسات قبل و این جلسه
بحث در این بود که نگاه کردن به محاسن خانمی که انسان میخواهد با او ازدواج کند جایز است. یکی از روایات باب، روایت «غیاث بن ابراهیم» بود.
در مورد غیاث سه سؤال مطرح است:
1- آیا او با غیاث بن ابراهیم نخعی یکی است؟ در جلسه قبل گفتیم که متعدد است.
2- آیا غیاث بن ابراهیم از اصحاب حضرت باقر(ع) است؟ به نظر صاحب قاموس الرجال
[1]
این امر ممکن است، مرحوم آقای خوئی
[2]
این امر را ممکن نمیدانند، در این جلسه ضمن رد ادله ایشان اثبات میکنیم که حق با صاحب قاموس الرجال است.
3- آیا غیاث بن ابراهیم امامی است؟
مرحوم مامقانی او را امامی میدانند و صاحب قاموس الرجال
[3]
تمایل دارند که امامی نیست. در این جلسه ضمن رد کلام قاموس الرجال، امامی بودن او را اثبات میکنیم.
ادامه مساله 26
مسأله 26
: یجوز لمن یرید تزویج امرأة ان ینظر الی وجهها و کفیها و شعرها و محاسنها
.
[4]
روایـت غیاث بن ابراهیم «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع فِی رَجُلٍ یَنْظُرُ إِلَی
مَحَاسِنِ امْرَأَةٍ یُرِیدُ أَنْ یَتَزَوَّجَهَا قَالَ
لَا بَأْسَ إِنَّمَا هُوَ مُسْتَامٌ فَإِنْ تَقَیَّضَ أَمْرٌ یَکُونُ.»
بحث سندی: (غیاث بن ابراهیم)
نجاشی میگوید:
«غیاث بن ابراهیم التمیمی الاسیّدی، بصری سکن الکوفة، ثقة، روی عن ابی عبدالله و ابی الحسن علیهما السلام، له کتاب … حدثنا اسماعیل بن ابان بن اسحاق الوراق عنه بالکتاب»
مرحوم شیخ طوسی در اصحاب الصادق رجال خود میفرماید:
«غیاث بن ابراهیم ابو محمد التمیمی الاسدی، اسند عنه، و روی عن ابی الحسن ع
[7]
و او را در باب
«من لم یرو عن الائمة ع»
[8]
نیز معرفی کرده است.
شیخ در فهرست
[9]
نیز او را عنوان میکند و به دو طریق کتابش را نقل میکند:
1- «محمد بن یحیی الخزاز عنه»
2- «حمید عن الحسن بن علی اللؤلؤی عنه».
و کتاب مقتلش را به طریق ذیل نقل میکند:
«احمد بن ممد بن موسی عن ابن عقده عن الحسین بن حمدان عن علی بن ابراهیم بن معلّی عن زیدان بن عمر عنه».
در مقابل برقی در اصحاب حضرت صادق(ع) میگوید:
«غیاث بن ابراهیم النخعی عربی کوفی»
[11]
،
و خود شیخ نیز در اصحاب الباقر (ع) رجالش میگوید:
«غیاث بن ابراهیم بتری»
طرح چند سوال
سوال اول:
آیا غیاث بن ابراهیم که نجاشی و شیخ او را در اصحاب حضرت صادق(ع) عنوان کردهاند با غیاث بن ابراهیم که برقی عنوان کرده، متحد است یا نه؟
سوال دوم:
آیا غیاث بن ابراهیم که در اصحاب الصادق(ع) رجال شیخ آمده همان غیاث بن ابراهیم بتری است که در اصحاب الباقر(ع) آمده است یا نه؟
سوال سوم:
بر فرض تعدد، غیاث بن ابراهیم که در اصحاب حضرت صادق(ع) است امامی است یا نه؟
سؤال اول را دیروز بررسی کردیم و گفتیم که اینها دو نفر هستند. چون یکی نخعی و دیگری تمیمی است و نخعی و تمیمی در یک فرد قابل جمع نیست.
بررسی سؤال دوم
صاحب قاموس الرجال
[13]
میفرماید: محتمل است غیاث بن ابراهیم اصحاب حضرت صادق علیه السلام همان غیاث بن ابراهیم اصحاب حضرت باقر(ع) باشد که بتری است.
کلام مرحوم آقای خوئی
مرحوم آقای خوئی میفرمایند به 5 دلیل دو نفر هستند:
دلیل اول:
غیاث بن ابراهیمی که جزء اصحاب الصادق(ع) شمرده شده، راوی کتابش «اسماعیل بن ابان بن اسحاق الوراق» است
[14]
وراوی کتاب «اسماعیل بن ابان»، «احمد بن ابی عبدالله البرقی» است
[15]
، چون برقی در سال 280 وفات کرده، پس غیاث بن ابراهیم از اصحاب امام باقر علیه السلام نیست، چون ممکن نیست برقی از اصحاب حضرت باقر علیه السلام با یک واسطه (= اسماعیل بن ابان) روایت نقل کند.
[16]
دلیل دوم:
راوی دیگر کتاب غیاث، محمد بن یحیی الخزاز، است
[17]
، و کتاب او را نیز برقی نقل میکند.
[18]
و چون ممکن نیست برقی از اصحاب حضرت باقر(ع) با یک واسطه (محمد بن یحیی) روایت کند پس این غیاث بن ابراهیم غیر از آن غیاثی است که از اصحاب حضرت باقر(ع) است.
دلیل سوم:
در مشیخه فقیه
[19]
آمده است که: احمد بن محمد بن عیسی با یک واسطه (واسطه اسماعیل بن بزیع یا محمد بن یحیی الخزاز است) از غیاث بن ابراهیم روایت میکند، و چون احمد بن محمد بن عیسی وفات برقی را در سال 280 درک کرده است نمیتواند از اصحاب حضرت باقر(ع) با یک واسطه نقل کند.
دلیل چهارم:
(که واضح تر از ادله قبل است) حمید در طبقه شاگردان برقی است و در سال 310 وفات کرده کرده، او نیز کتاب غیاث را با یک واسطه (= الحسن بن علی اللؤلؤی) نقل میکند،
[20]
و نمیتواند از اصحاب حضرت باقر(ع) با یک واسطه نقل کند.
دلیل پنجم:
در فهرست
[22]
آمده است که علی بن ابراهیم با یک واسطه(زیدان بن عمر) از غیاث نقل می کند، و او هم نمی تواند با یک واسطه از اصحاب امام باقر(ع) نقل کند.البته آقای خویی علت آن را ذکر نکرده است.اما علت آن این
است که علی بن ابراهیم بن هاشم در سال 307 زنده بوده است
[23]
(البته تاریخ وفات وی در دست نیست) بنابراین با حمید که تاریخ وفاتش 310 بوده، تقریبا متقارب است و وقتی حمید و کسانی که در طبقه مشایخ حمید هستند مانند برقی و احمد بن محمد بن عیسی، نتوانند با یک واسطه نقل کنند، قهرا علی بن ابراهیم که هم طبقه با حمید است و یک طبقه از برقی و احمد بن محمد بن عیسی متاخر است، به طریق اولی نمی تواند با یک واسطه از اصحاب امام باقر(ع) نقل کند.
بنابراین غیاث بن ابراهیم که در مشیخه فقیه، و رجال نجاشی و فهرست شیخ در اصحاب الصادق(ع) رجال شیخ عنوان شده، غیر از آن غیاث بن ابراهیمی است که در اصحاب الباقر(ع) رجال شیخ معرفی شده است.
بررسی ادله مرحوم آقای خوئی
نقد دلیل اول
مناقشه صغروی: ثابت نیست که برقی از اسماعیل بن ابان وراق نقل کرده باشد.
ما دو نفر به نام «اسماعیل بن ابان» داریم، یکی «ورّاق» است و برقی از «اسماعیل بن ابان» روایت کرده و مشخصهای ذکر نکرده و از کجا معلوم این اسماعیل بن اباب همان «وراق» باشد؟
[24]
مناقشه کبروی:
اینکه گفتهاید:
ولا یمکن روایته عن اصحاب الباقر(ع) بواسطة واحدة
[25]
صحیح نیست چون چند اشکال دارد:
اشکال اول:
خود شما این امر را ممکن میدانید.
توضیح آنکه نجاشی میگوید برقی کتاب اسماعیل را روایت میکند و شما در معجم الرجال که عبارت نجاشی را نقل میکنید میفرمائید:
«هذا (= اسماعیل بن ابان) احد الرجلین اللذین ذکرهما الشیخ
»
[26]
چون شیخ در فهرست دو نفر را به نام اسماعیل بن ابان عنوان کرده که راوی اولی «ابو سمینة، محمد بن علی الصیرفی» است، و راوی دیگری «ابراهیم بن سلیمان»، پس محتمل است که مروی عنه برقی، اسماعیل بن ابان دوم باشد (همان که راوی او ابراهیم بن سلیمان است).
و در ذیل ترجمه اسماعیل بن ابان دوم میفرمائید:
«نعم یحتمل اتحاد هذا مع اسماعیل بن ابان الحناط الآتی»
[27]
(که از اصحاب حضرت صادق(ع) است).
در نتیجه ممکن میدانید برقی با یک واسطه (که اسماعیل بن ابان الخیاط باشد) از اصحاب حضرت باقر(ع) (که امام جعفر صادق علیه باشند) روایتی نقل کند. بنابر این روایت برقی از اصحاب الباقر(ع) ثابت است.
اشکال دوم:
برقی مکرراً از محمد بن سنان نقل میکند و روایت محمد بن سنان نیز از ابی الجارود (که از اصحاب حضرت باقر(ع) است) فراوان است. پس برقی مکرر از اصحاب حضرت باقر(ع) با یک واسطه نقل کرده است.
اشکال سوم:
اسماعیل بن ابان در طبقهای است که میتواند از اصحاب حضرت باقر(ع) روایت کند، حدود سیزده نفر از مشایخ اسماعیل را تهذیب الکمال نقل کرده است.
الف =
یکی از مشایخ اسماعیل «ابی الجارود زیاد بن منذر» است ،که از اصحاب حضرت باقر(ع) است
ب =
شیخ دیگرش «اسماعیل بن خلیفه» )متولد 84) است که در زمان رحلت امام باقر(ع) (سال 114) سی ساله بوده است. پس اسماعیل بن ابان میتواند از اصحاب حضرت باقر(ع) روایت کند.
ج =
شیخ دیگرش (عبدالرحمان) نواده حنظله غسیل الملائکه است که در سال 114، حدوداً 50 سال داشته است، و بیش از یکصد سال عمر کرده و حدود سال 72 فوت کرده است.
بقیه مشایخ اسماعیل بن ابان ولادتش در دست نیست ولی در سالهای 153 تا 174 و همه اینها امکان عرفی دارد که از امام باقر علیه السلام روایت کنند.
نقد دلیل دوم:
از پاسخ دلیل اول، پاسخ دلیل دوم مرحوم آقای خوئی نیز روشن میشود.
نقد دلیل سوم:
از جواب دلیل اول نقد این دلیل نیز روشن میشود چون؛
اولاً؛
احمد بن محمدبن عیسی هر چند بعد از برقی فوت کرده است ولی تولدش قبل از برقی است پس او نیز میتواند از اصحاب باقر علیه السلام با یک واسطه روایت کند.
ثانیاً؛
احمد بن محمد بن عیسی از ابی الجارود (که از اصحاب امام باقر علیه السلام است) با یک واسطه (= ممد بن سنان) روایت میکند.
ثالثاً؛
«احمد بن محمد بن عیسی» مکرراً از «حماد بن عیسی» روایت دارد و حماد از طرفی جزء مشاهیر روات امام صادق علیه السلام است و چون امام صادق علیه السلام از اصحاب پدرشان میباشند پس احمد بن محمد بن عیسی میتواند از اصحاب امام باقر علیه السلام «یعنی امام صادق علیه السلام با یک واسطه (= حماد بن عیسی) روایت کند و از طرف دیگر حماد از پنج نفر از طبقه اول فقهاء اصحاب امام باقر علیه السلام روایت دارد (زراره،
محمد بن مسلم، ابو نصیر، فضیل بن یسار، معروف بن خربوذ) پس از ناحیه نقل احمد بن محمد بن عیسی اشکالی نیست.
نقد دلیل چهارم
اولاً:
روایات حمید مشتمل بر مراسیل کثیره است و با نقل حمید نمیتوان طبقات را تعیین کرد.
ثانیاً:
بین وفات حمید و رحلت امام باقر علیه السلام 199 سال فاصله است و اگر حمید بخواهد با دو واسطه از امام باقر علیه السلام نقل کند میبایست به طور متوسط فاصله وفات راوی با وفات مروی عنه حدود 65 سال باشد و نقل کردن چنین فاصلهای هر چند به طور وفور نیست لکن ممکن است و اسناد عالیه همین سندهاست.
نقد دلیل پنجم:
اولاً:
علی بن ابراهیم بن هاشم که با حمید هم طبقه است میتواند از حضرت باقر علیه السلام با دو واسطه نقل کند و توضیح آن در نقد دو دلیل چهارم گذشت.
ثانیاً:
این علی بن ابراهیم که در طریق کتاب غیاث واقع شده است «علی بن ابراهیم بن هاشم» زنده در سال 307 نیست بلکه «علی بن ابراهیم معلی» است و طریق فهرست چنین است:
« أخبرنا به أحمد بن محمد بن موسی عن ابن عقدة عن الحسین بن حمدان عن علی بن إبراهیم، و معلی عن زید [زیدان بن عمر، قال حدثنا غیاث بن إبراهیم »
[28]
و هیچ مانعی ندارد که ابن عقده با 3 واسطه از غیاث روایت کند.
بررسی سؤال سوم:
غیاث بن ابراهیم امامی است یا خیر؟
مرحوم مامقانی میگوید: از روایت غیاث معلوم میشود که امامی است چون صدوق در عیون اخبار الرضا علیه السلام روایتی را از غیاث در معنای حدیث ثقلین نقل میکند، که حضرت علی علیه السلام فرموده
: «… انا والحسن والحسین والائمة التسعة من ولد الحسین …»
[29]
و در خصال نیز غیاث بن ابراهیم روایتی را نقل میکند که در آن پبامبر صلی
الله علیه واله و سلم فرموده اند:
«… کیف تهلک امة انا اولها و اثنی عشر من بعدی من السعداء …»
[30]
فیکون امامیة کالدرایة.
صاحب قاموس الرجال میفرماید:
«کون امامیته درایة الخبرین غیر معلوم»
زیرا:
اولاً:
در هر دو بابی که این دو روایت را صدوق نقل کرده، اکثر روات آن باب غیر امامی هستند.
ثانیاً:
دو مؤید برای عامی بودن غیاث هست:
الف –
از حضرت صادق(ع) تعبیر «جعفر» میکند.
ب –
چون حضرت راوی را از عامه میدانستهاند لذا برای فرمایش خودشان سند ذکر کردهاند.
ج –
ممکن است این شخص همان غیاث بن ابراهیم باشد که در اصحاب حضرت باقر علیه السلام رجال شیخ آمده است و چون او از عامه و بتری است پس ممکن است این غیاث نیز غیر امامی باشد.
نقد کلام صاحب قاموس الرجال:
1 – دلیل سوم ایشان دوری است، چون هر دلیلی باید صرف نظر از ادله دیگر دلالتش تمام باشد. اگر ما از دلیل اول و دوم ایشان صرف نظر کنیم و بپذیریم که روایتی که صدوق در خصال و عیون از غیاث نقل کرده امامی بودن غیاث را میرساند دیگر احتمال اتحادش با غیاث بن ابراهیم بتری در کار نیست و در صورتی میتوانیم این احتمال را بدهیم که در کلام مرحوم مامقانی مناقشه کنیم و روایت صدوق را دلیل امامی بودن ندانیم. خلاصه احتمال اتحاد متوقف بر عدم دلیلیت نقل روایت اثنی عشر است و عدم دلیلیت را میخواهند از احتمال اتحاد به دست آورند و هذا دور.
2 – بین راوی مع الواسطه و روای مستقیم فرق است، چون رواة مع الواسطه امام ممکن است عامی باشند. و به امامت حضرت معتقد نباشند لکن کسی که میرود محضر امام علیه السلام شاگردی میکند واز کلام حضرت کتابی را جمع آوری میکند نمیتواند غیر
امامی باشد. الان ما ممکن است روایاتی را از ابوهریره نقل کنیم در حالی که او را هیچ قبول نداریم ولی کسی که میرود شاگردی ابوهریره را میکند باید معتقد به او باشد.
3 – اینکه از امام صادق علیه السلام گاهی به «جعفر» تعبیر میکند (در حالی که بیش از 80% از روایات غیاث با تعبیر «اباعبدالله» است) به این جهت است که تقیّد به تعبیرات در اوائل چندان مستحکم نشده بوده است، بلکه تا زمان مرحوم شیخ طوسی نیز بسیاری از اوقات اسم مبارک امام علیه السلام را بدون «علیه السلام» میآوردهاند، همچنانکه در نسخهای از تهذیب که با نسخه اصل مقابله شده، بسیاری از علیه السلامها قلم گرفته شده است.
4- اینکه سندی برای روایات امام صادق علیه السلام نقل میکند برای این است که برخی از امامیه بیشتر با عامه محشور بودهاند و لذا گاهی امام علیه السلام در بیان احکام سند خودشان را ذکر میکردهاند. و گاهی خود راوی امامی، برای آنکه مخاطبینش بپذیرند، سند عمومی را که ائمه علیهم السلام فرمودهاند در آغاز روایات آنها اضافه میکردهاند.
به علاوه مواردی که برای کلام امام صادق علیه السلام سند ذکر میکند، مثابه نقل عامه نیست چون در گروهی از روایاتش حضرت صادق علیه السلام از حضرت باقر علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم نقل میکنند و سند ما بین را بیان نمیکنند و در گروهی دیگر از روایات غیاث سند به حضرت امیر علیه السلام میرسد نه به پیامبر صلی اله علیه و آله و سلم، به طور خلاصه اسنادی که نقل میکنند اسنادی نیست که یک سنی معمولی قبول داشته باشد.
پس این جهت نیز شاهد امامی نبودن نیست
[23]
. این تاریخ برگرفته شده از نقلی است که مرحوم صدوق در دو کتاب امالی (ص254) و عیون اخبار الرضا (ج2 ص159 و ج2، ص209) آورده است:«حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي رَجَبٍ سَنَةَ تِسْعٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ أَخْبَرَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ فِيمَا كَتَبَ إِلَيَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوب …».
[24]
. توضيح: در كتب عامه اسماعيل بن ابان الوراق الازدي ابواسحاق الكوفي متوفي 210، و اسماعيل بن ابان القنوي الخياط ابو اسحاق الكوفي متوفي 216 آمده است. و احتمالاً آنچه كه در پاورقي (1) به آن اشاره شد تصحيف اسماعيل بن ابان ابو اسحاق الوراق باشد. نكته ديگر اين كه اشكال صغروي استاد با توجه به سند وفات ايندو اسحاق بن ابان كه يكي 210 هجري، و ديگري 216 ميباشد تطبيق كبراي مورد نظر آقاي خوئي در اينكه اسحاق بن ابان از اصحاب الباقر عليه السلام با يك واسطه نميتواند نقل بكند را بهم نميزند. بنابر اين اشكال عمده در اينجا اشكال كبروي استاد ميباشد.