موضوع :
استحباب نکاح /گشایش روزی با ازدواج/ کراهت عزوبت
خلاصه درس قبل و این جلسه
در جلسه قبل درباره استحباب نکاح صحبت شد، در این جلسه نخست به این دو امر میپردازیم که ازدواج سبب گشایش روزی بوده، و عزوبت و ترک نکاح مکروه است، و نیز به بررسی مسأله اول عروه پرداخته، شمول استحباب نکاح نسبت به کسی که بدان اشتیاق ندارد ثابت میکنیم، در ضمن بحث، توضیحی درباره نقل بحار از کتاب الامامة والتبصرة علی بن بابویه خواهد آمد.
ادامه بحث قبل
متن عروة :
والمستفاد من الایة و بعض الاخبار انه موجب لسعة الرزق، و فی خبر اسحاق بن عمار قلت لابی عبدالله علیه السلام:
الحدیث الذی یرویه الناس حق ان رجلا اتی النبی صلی الله علیه و آله: و سلم فشک الله الحاجة فامره بالتزویج حتی امره ثلاث مرات. قال ابو عبدالله علیه السلام: نعم هو حق، الرزق مع النساء والعیال.
[1]
و یستفاد من بعض الاخبار کراهة العزوبه، فعن النبی صلی الله علیه و آله:
رذال موتاکم العزاب
[2]
.
نکاح سبب گشایش روزی (توضیح عبارت متن)
از آیه شریفه
﴿وانکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنیهم الله من فضله و الله واسع علیم﴾
[4]
استفاده میشود که نکاح سبب زیادی روزی است، و اگر شخصی فقیر هم باشد نکاح سبب از بین رفتن فقرش میشود.
مرحوم مصنف اشاره میکند که این مطلب از روایات هم استفاده میشود، و سپس روایت اسحاق بن عمار را ذکر میکنند که در آن امام علیه السلام حدیث مروی از پیامبر صلی الله
علیه و آله را در مورد امر به تزویج برای رفع احتیاج تصدیق نموده،وخود حضرت میفرماید که رزق همراه زنان و عیال میباشد.
البته روایات بسیاری که مستفیض بوده و اطمینان به صدور آنهاست دلالت میکند که نکاح سبب زیادی رزق است، ولی روایتی که ایشان نقل کردهاند ضعیف السند است، بهتر بود ایشان از روایات صحیح السند، یا موثق نقل نموده، یا لااقل به استفاضه روایات اشاره میکردند.
سند این روایت چنین است: «عدة من اصحابنا، عن احمد بن أبی عبدالله عن أبی عبدالله الجامورانی عن الحسن بن علی بن ابی حمزة عن المؤمن عن اسحاق بن عمار
[5]
»
در این سند لااقل ابو عبدالله جامورانی و حسن بن علی بن ابی حمزه ضعیف میباشند.
اشاره به سایر روایات
در فقیه یک روایت مرسل ذکر شده
: وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّخَذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُمْ
[6]
و در جامع الاحادیث هفت روایت ذکر شده که پنج تا از آنها مرسل یا ضعیف است،
[7]
و دو تا معتبر است:
روایت اول: علی بن محمد بن بندار و غیره عن احمد بن ابی عبدالله البرقی عن ابن فضّال و جعفر بن محمد عن ابی القداح عن ابی عبدالله علیه السلام قال
: جاء رجل الی ابی علیهالسلام فقال له هل لک من زوجة فقال: لا، فقال ابی و ما احب ان لی الدنیا و مافیها و انی بت لیلة لیست لی زوجة، ثم قال: الرکعتان یصلیها رجل متزوج افضل من رجل اعزب یقوم لیلة، و یصوم نهاره، ثم اعطاه أبی سبعة دنانیر ثم قال: تزوج بهذه، ثم قال أبی علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اتخذوا الاهل فانه ارزق لکم.
[8]
،
در سند روایت اگر جعفر بن محمد را هم توثیق نکنیم ابن فضّال که حسن بن علی بن فضال میباشد فطحی ثقه است. پس روایت موثقه خواهد بود.
روایت دوم:
علی بن محمد بن بندار عن أبیه – محمدبن ابی القاسم ماجیلویه – عن عبدالله بن المغیره عن أبی الحسن علیه السلام که متن آن همانند متن قبلی است، تنها این قطعه بر آن افزوده شده،
فقال: محمد بن عبید (الله) جعلت فداک فانا لیس لی اهل، فقال: الیس لک جواری او قال: امهات الاولاد قال: بلی قال: فانت لیس باعزب.
این روایت صحیحه است.
[11]
بررسی کلام مرحوم مصنّف درباره کراهت عزوبت
روایات بسیار بر کراهت عزوبت با تعابیر گوناگون دلالت میکند. ولی روایتی که در متن آورده شده هم از جهت سند اشکال دارد و هم از جهت متن.
سند روایت در جامع احادیث چنین نقل شده است:
محمد بن یعقوب عن علی بن محمد بن بندار عن محمد بن علی عبدالرحمن بن خالد عن محمد بن الاصم عن أبی عبدالله
در این سند عبدالرحمن بن خالد مجهول است و روایات بسیار هم ندارد، تنها همین یک روایت از او در کتب اربعه نقل شده.
محمد بن اصم نیز همین طور است.
محمد بن علی هم اگر ابو سمینه باشد ضعیف است.
[12]
اما دلالت روایت، این روایت اخص از مدعاست، چون تنها دلیل بر آن است که کسی که با عزوبت از دنیا رود «رذل» میباشد. ولی کسی را که مدتی ازدواج نکرده و بعد ازدواج کند، شامل نمیشود.
سؤال:
آیا از رذل بودن استفاده حرمت نمیشود؟
جواب:
اصل عدم حرمت عزوبت از جهت سیره متشرعه قطعی است، ولی هر چند عزوبت ذاتاً حرام نیست، ولی چون بسیاری از اوقات باعث به گناه افتادن میشود، و از سوی دیگر خود ترک این سنت مهم پیامبر سبب دوری فرد از رحمت الهی میشود و عنایات خداوند که از انسان دور شد بسیار به گناه میافتد، از این رو تعبیر رذل شده است.
اشاره به سایر روایات درباره کراهت عزوبت
از روایات بسیار کراهت عزوبت استفاده میشود. مانند:
ـ نبوی المشهور:
النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی
[13]
این روایت تنها بر انجام نکاح نیست بلکه تحذیر از ترک نیز میباشد که از آن کراهت استفاده میشود.
ـ شرارکم عزابکم
ـ شرار امتی عزابها
ـ شرار امتی العزاب
ـ اکثر اهل النار العزّاب
عن عکاف الهلالی قال: اتیت الی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال لی
:
یا عکاف الک زوجه؟ قلت لا، قال: الک جاریة؟ قلت لا، قال و أنت صحیح موسر قلت: نعم والحمد لله قال: فانک اذاً من اخوان الشیاطین، اما أن تکون من رهبان النصاری و أما أن تصنع کما یصنع المسلمون و أنّ من سنتنا النکاح شرارکم عزابکم، و أرذل موتاکم عزّابکم … و یحک یا
عکّاف تزوج، فانک من الخاطئین. و یا در نقل دیگر این خبر تزویج و الا فانت من المذنبین.
در برخی از موارد این مسأله روایت صحیح السند وارد شده که آن کراهت ترک نکاح برای زن است:
محمد بن یحی عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن علی بن رئاب عن ابن أبی یعقور عن أبی عبدالله علیه السلام قال
: نهی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم النساء ان یتبتلنّ و یعطلن انفسهن عن الازواج.
[19]
،
بنابراین از روایات هم استحباب نکاح و هم کراهت ترک آن استفاده میشود، و بین این دو هم تنافی وجود ندارد.
تذکر یک نکته کتابشناختی
از روایت کراهت عزوبت این روایت است:
البحار عن کتاب الامامة والتبصرة عن هارون بن موسی عن محمد بن علی عن محمد بن الحسن عن علی بن اسباط عن ابن فضال عن الصادق عن أبیه عن آبائه علیهم السلام عن النبی صلی الله علیه و آله قال:
شرار امتی عزّابها.
کتاب الامامة والتبصرة تألیف علی بن بابویه است، این کتاب به دست حاجی نوری نرسیده، و بعضی گمان بردهاند که این کتاب به دست مرحوم مجلسی هم نرسیده و نقل ایشان از این کتاب اشتباه است، و نشان میدهد که منبع نقل، «الامامة و التبصرة» نیست. مرحوم آقای حجت در نامهای که درباره مرحوم مجلسی نگاشتهاند این گونه ایراد کردهاند که الامامة و التبصرة دست مرحوم مجلسی نبوده زیرا اسناد نقل شده توسط مرحوم مجلسی از این کتاب با مشایخ علی بن بابویه قمی صاحب کتاب «الامامة و التبصرة» تطبیق نمیکند. بنابراین کتاب دیگری نزد ایشان بوده که آن را با این کتاب اشتباه کرده است.
از مرحوم آقای حاج سید محمد علی روضاتی از علماء اصفهان حدود سی سال قبل مطلبی شنیدم که ایشان میفرمود: کتاب «الامامة والتبصرة» به دست مرحوم مجلسی رسیده، و
در عین حال در بحار اشتباهی رخ داده است، نسخه مرحوم مجلسی از این کتاب را آقای روضاتی از فخر الدین نصیری خریده، و با مشاهده نسخه مسأله حل شده است. در آغاز این نسخه الامامة و التبصرة واقع بوده که این البته ناقص بوده، اوراقی هم از جامع الاحادیث جعفر بن احمد قمی ایلاقی رازی ضمیمه آن بوده است، در مقدمه بحار هم به نام الامامة و التبصرة تصریح کرده و هفت حدیث هم از این کتاب در بحار نقل شده است، که طبق نسخه آقای روضاتی این هفت حدیث از کتاب الامامة و التبصرة علی بن بابویه درست نقل شده است. گاه شاگردان مرحوم مجلسی که روایات را به دستور ایشان جمع آوری کردهاند با سرعت روایات این کتاب را اخذ کرده، روایات جامع الاحادیث ایلاقی را هم به الامامة و التبصرة نسبت دادهاند، ولی گاهی توجه داشتهاند که جزوه «الامامة و التبصرة» نیست از آن به «بعض اصول اصحابنا» تعبیر کردهاند. پس این حرفی که برخی همچون مرحوم آقای حجت و مرحوم آقا شیخ بزرگ گمان کردهاند که کتاب الامامة و التبصرة اصلاً به دست مرحوم مجلسی نرسیده اشتباه است. ولی اشتباهاتی نیز در نسبت روایت به این کتاب رخ داده است. از جمله همین حدیث است که از کتاب جامع الاحادیث ایلاقی است نه از الامامة والتبصرة. هارون بن موسی در آغاز سند تلعکبری متوفی 385 است ولی علی بن بابویه متوفی 329 است وی هیچ وقت نقل حدیث از هارون بن موسی نمیکند. طبقهاش مقدم بر او است و این اشتباه شده است این روایت در همان جامع الاحادیث ایلاقی موجود است.
[21]
مسأله (1):
لا فرق علی الاقوی فی استحباب النکاح بین من اشتاقت نفسه و من لم تشتق لاطلاق الاخبار و لان فائدته لاتنحصر فی کسر الشهوة بل له فوائد منها زیادة النسل و کثرة قائل لا اله الا الله، فعن الباقر علیه السلام قال رسول الله صلی الله علیه و اله ما یمنع المؤمن أن یتخذ اهلاً لعل الله أن یرزقه نسم نتثقل الارض بلا اله الا الله.
مرحوم سید میفرماید بنابر اقوی استحباب نکاح اختصاص به کسی که بدان اشتیاق دارد نداشته بلکه کسی را هم که بدان مشتاق نیست میگیرد. ایشان به دو امر تمسک میجویند.
اول:
اطلاق روایات که بدون هیچ تقییدی به ازدواج امر کرده است.
دوم
: فائده نکاح تنها از بین بردن شهوت نیست که اختصاص به کسی که به ازدواج شائق است پیدا کند. بلکه فوائد دیگری هم دارد. از جمله زیادی نسل و زیاد شدن گوینده لااله الا الله.
در اینجا اگر از دلیل اول بگذریم دلیل دوم به تنهایی تمام صورتهای مسئله را ثابت نمیکند.
اولاً زن و مرد عقیم و نازا را شامل نمیشود ثانیاً در جایی همچون بلاد کفر که زمینه مسلمان ماندن فرزند به حسب نوع وجود ندارد این فائده (زیادی لااله الا الله گو) وجود ندارد.
ولی به هر حال اکثر موارد را شامل میشود و به اطلاق ادله نیز تمام صورتها اثبات میگردد.
توضیحی درباره سند حدیث قبل
در سند این روایت تمام افراد از اجلاء ثقات هستند البته ابن فضال فطحی ثقه است، مگر محمد بن علی بن معمر کوفی که توثیق صریح نداد، ولی از آنجا که از مشایخ اجازه تلعکبری بوده، میتوان آن را علامت اعتبار دانسته وی را توثیق کرد.
البته در سند روایت سقط یا ارسالی رخ داده است، چرا که مراد از الصادق علیه السلام امام ششم است نه مفهوم وصفی، و چون ابن فضال آن حضرت را درک نکرده است، متوفی 224 (یعنی 76 سال بعداز وفات امام صادق علیه السلام) در سند روایت سقط یا ارسال وجود دارد.
ولی مضمون روایت از روایات دیگر هم استفاده میشود، و مجموعاً اطمینان به صدور آن میباشد.
[11]
ـ (توضيح كلام استاد ـ مد ظله ـ ) سند روايت كه در بالا آورديم ازجامع الحاديث 20: 19/64 برگرفتهايم، اصل روايت در كافي 5: 329/7 با اين سند آمده است و عنه عن أبيه عن عبدالله بن المغيرة. قبل از اين روايت در كافي همان روايت ابن قداح آمده، ظاهر بدوي روايت رجوع ضمير به علي بن محمد بن بندار است، چنانچه شيخ طوسي در تهذيب7: 220/5 بر طبق آن رفتار كرده، ولي تحقيق چنانچه استاد مدظله در حاشيه سند مرقوم داشتهاند آن است كه مرجع ضمير احمد بن أبي عبدالله البرقي است كه به توسط پدر از عبدالله بن المغيره بسيار نقل ميكند نه علي بن محمد بن بندار كه پدرش راوي ابن مغيره نيست (وسائل 20: 20/22918، معجم الرجال 12: 131 (ترجمه علي بن محمد بن بندار) ولي از آنجا كه علي بن محمد بن بندار و احمد بن ابي عبدالله البرقي و پدرانشان همگي ثقه هستند روايت به هر حال صحيحه است.
[12]
ـ (توضيح بيشتر كلام استاد ـ مد ظلّه ـ ) سند روايت در كافي 5: 339/3 چنين است: عنه عن محمد بن علي، و در اول آن اين سند آمده: «علي بن محمد بن بندار عن احمد بن محمد بن خالد» شيخ طوسي در تهذيب7: 239/2 ضمير را به علي بن محمد بازگردانده، ولي مرجع ضميري بنابر تحقيق احمد بن محمد بن خالد است. چنانچه صاحب وسائل 20: 19/24915 فهيمده است، محمد بن علي در مشايخ احمد بن محمد بن خالد به تصريح استاد ـ مد ظله ـ بيترديد ابو سمينه است كه در روايات چندي در محاسن به نام وي تصريح شده است، به هر حال در ضعف سند روايت بالا ترديد نيست.
[21]
ـ (توضيح بيشتر كلام استاد ـ مد ظلّه ـ ) بلكه هارون بن موسي تلعكبري شاگرد علي بن بابويه بوده و از وي حديث شنيده و اجازه روايت اخذ كرده است. (رجال طوسي، باب من لم يرو عنهم عليهم السلام باب عين، رقم 34).